عطر کاهگلی

عطر کاهگلی
که کوچه باغ های دفترم را پر کرده
خبر از
رقص عاشقانه ی گندمزار نگاه تو
با گنجشک کوچکی دارد
که آشیانه اش
در دل من است...
.
.
تو
ستون فقرات پیکر عشقی
که قبل از هر بوسه
به قنوت واژه ها می ایستی
و من
حجمی منبسط از
موهای پریشانی که
شانه ی آرامشم
در نوازش دست های تو
جا مانده است...