دل بستن به سایه ها

دل بستن به سایه ها
تاوان سنگینی دارد
باید همیشه پشت به خورشید بایستی
و بدانی که آفتاب
در چه ساعتی غروب می کند.
.
سایه ها مرام عجیبی دارند
می آیند
عاشقت می کنند
و دم غروب
به دنبال بی سرانجامیشان می روند.
.
همیشه در روزهای ابری نگرانم
می ترسم
سایه ای که عاشقش بودم
راه خانه ام را گم کند
و دل به کسی ببندد
که در جایی دورتر
رو به خورشید قدم می زند.
دیدگاه ها (۱)

فهمیدم که نمیتوان جلوی رفتن آدمها را گرفتبا هر چیزی،با اشک و...

همیشه نوشته‌امآدم‌ها یکبار عاشق می‌شوند و دگر بار با خاطره‌ی...

عطر کاهگلی که کوچه باغ های دفترم را پر کردهخبر ازرقص عاشقانه...

دنبال وجهی می گردمکه تمثیل تو باشدزلالی چشم هایتبی پایانی آس...

مدتی بود در کافه ی یک دانشگاه کار میکردم و شب را هم همانجا م...

part 1:

#غمنامه‌ای‌برای‌طُ...گاهی شعر میخوانم ولی چه سود در خاطرم نم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط