ویو جونگکوک

ویو جونگکوک
پری ها به صف شده بودن و سرشون پایین بود که جیمین گفت
=پری های خوشگل من حالتون خوبه؟
لیوان خ.ونی که تو دستم بود و سر کشیدم که دیدم یه پری کوچولو داره داخل عمارت من پرواز می‌کنه به بادیگارد ها اشاره کردم بگیرنش تفنگ تور رو برداشتن و به سمتش نشونه گرفتن که جیمین از دستشون گرفت
=آروم باش بزار با آرامش حلش کنم
پری که دید قضیه رو سریع رفت رو لوستر بزرگ و نشست خیلی کوچیک بود فک کنم ۵ سالش بود جیمین داد زد
=کوچولو بیا پایین
¢ن..نمیام ا...ارباب جئون میخواد خونمو بخوره
-جوجه کوچولو خون تو نصف لیوان هم نمیشه تازه خیلیم تلخه چون بد اخلاق و بی ادبی
که با داد گفت
¢نه خیرم من خیلیم مهربونم
-خیلی بد اخلاق بی ادب نافرمان شیطون و بدرد نخوری
=کوککککک
-دروغ میگم؟
¢هق..نه...خیرم..هق(گریه)
-هوففففف دیگه بسه این مسخره بازیا
تفنگ و از دست جیمین کش رفتم و سمتش نشونه گرفتم و بعد شلیک کردم که تور باز شد و خورد به دختره و افتاد پایین پوزخند از سر رضایت زدم و رفتم سمتش و تور رو باز کردم و دستای کوچولوشو گرفتم و صورتمو نزدیک گردنش کردم و یکی از دندونام و وارد گردنش کردم و یکم از خونشو مکیدم

امیدوارم حمایتا درست بشه😖🦋
دیدگاه ها (۱۱)

اسلاید دو نینا اسلاید سه ا.تاسلاید چهار اون دختره پری

ویو جونگکوک بعد دندونم و از پوستش کشیدم بیرون و با کنایه گفت...

+حسود حسودددددد تو نمیتونی بیای بیروننننن من میتونم دنیارو ب...

ویو آتاز مدرسه در اومدم خیلی خسته بودم بزور داشتم پرواز میکر...

ویو کوک-حالا اسمت چیه؟÷به تو چههیچ پری جرعت نکرده بود این حر...

پارت بیستو ششمصبح**ماری*چشامو باز کردم اونیکس داشت بهم نگاه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط