تقاص عشق فصل part

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۶۸


اسلاید ۲ لباس ات
اسلاید ۳ آرایش ات
با لباس های سفید کوتاه و چکمه های سفید قشنگی که پوشیده بود و آرایش صورتی زیبایی که کرده بود تویه سالن نشسته بود یانسو تویه بغلش بود یانسو دختره ناز و آرومی بود سرشو گذاشته بود رویه شونه مامانش با گردنبند مامانش بازی میکرد ات کم کم نگران میشد که هیچ خبری از جیمین و بیتگرام نیست
یوشیکو سمته ات آمد و گفت
یوشیکو: ات میشه یکی از لباس هاتو بهم بدی دارم میرم جای چمدونم تویه آپارتمانم هستش
ات : باشه بریم که بهت بدم
هر دو سمت اتاق رفتن ات یانسو رو داد به یوشیکو خوش مشغول پیدا کردن لباس تو کمد شد بعد از برداشتن لباس قشنگ کوتاهی اون رو سمته یوشیکو گرفت
ات : این خیلی بهت میاد اینو بپوش
ات یانسو رو از یوشیکو گرفت اونم هم متقابلاً لباس رو ازش گرفت
یوشیکو : هستی ممنونم ات

ات رویه مبل نشسته بود یوشیکو با همون لباس های که ات بهش داده بود زیبا تر شده بود آمد سمته ات
یوشیکو: ات عزیزم من دیگه باید برم
ات : خوش بگذره
یوشیکو از سالن خارج شد با قدم های سریع حیاط عمارت رو طی کرد و از عمارت خارج شد ماشین بیتگرام رو جلوی در دید سریع سمتش رفت و سوارش شد
یوشیکو : اومدم میتونیم حرکت کنیم
بیتگرام : خیلی خوشگل شدی
یوشیکو از سر خجالت لبخندی زد
یوشیکو: چشمات خوشگل میبینن
بیتگرام نزدیک یوشیکو شد و گونه اش را بوسید یوشیکو سریع نگاهش کرد
بیتگرام: الان میتونیم حرکت کنیم
یوشیکو زیر لب خنده ای کرد
با تماسی که به گوشی اش آمد از رویه مبل بلند شد و گوشی را برداشت با دیدن شماره بیتگرام جواب داد
ات : الو بیتگرام مهمونا
با حرف های سریع و نگران کننده بیتگرام ات حرف اش قطع شد
بیتگرام: جیمین رو با چاقو زدن سریع بیا
ات که پاهاش سست شده بودن و دیگه نای ایستادن را نداشت همانجا رویه مبل نشست با لکنت گفت
ات : کج .. کجاست
بیتگرام سوار ماشین شو لوکیشن می‌فرستم برات
ات : ب باشه
گوشی را قطع کرد و با همان استرس و لرزش بدنش از رویه مبل بلند شد با عجله سمته در سالن قدم برداشت با صدای لرزون اجوما رو صدا زد
ات : اجوما ...هواست به بچه ها باشه
بدون اینکه جوابی از اجوما دریافت کنه سریع از سالن خارج شد و سوار یکی از ماشین ها شد و حرکت کرد
لوکیشن را دید که بیتگرام براش فرستاده بود بدون اینکه واسه چراغ قرمزی وایسته سریع رانندگی میکرد
تویه راه همش خدا خدا میکرد که اتفاقی برای جیمین نیافتاده باشه تا رسیدن به اونجا دنیا سرش خراب شده بود بغض کرده بود کم کم اشک هایش رو گونه هایش جاری شدن احساس اینکه برای عشقت اتفاقی بیافته خیلی سخته
دیدگاه ها (۵۸)

اسلاید ۲ یوشیکو

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۶۹وارده کلاب شد همه جا تاریک بود هیچ...

تقاص عشق/ فصل ۲ /part ۱۶۷جیمین و بیتگرام تویه بالکن عمارت نش...

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۶۵وارده اتاق شدن بیتگرام جلوتر رفت و...

چرا حرف منو باور نمیکنی

رمان( عمارت ارباب) پارت ۱

( گناهکار ) ۶۸ part در طی این راه هیچکس سخنی نگفت ساعت ده شب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط