بلا:جیمین من دیگه واقعا نمیکشم تحمل ندارم دیگه به اینجام
بلا:جیمین من دیگه واقعا نمیکشم تحمل ندارم دیگه به اینجام رسیده
جیمین:اروم باش...اروم باش...تو خیلی اذیت شدی الان وقتشه که دیگه استراحت کنی...اون سویون هم به مجازاتش میرسه...
بلا از جیمین جدا شد و جیمین دستاشو روی گونه های گرم بلا گذاشت و اشکاشو پاک کرد
جیمین:اون دختره ی خنگ ارزش گریه هاتو نداره...بخاطرش گریه نکن
بعضی وقت ها آدما به دستشون الماس های درخشانی میرسه اما نمیفهمن و قدرشو نمیدونن و وقتی از دستش دادن تازه میفهمن چه چیز ارزشمندی رو از دست دادن
نگران نباش ناراحت هم نباش...سویون ی روزی میرسه که از تمام کاراش پشیمون میشه و اون ازت عذرخواهی میکنی...الان هم ناراحت نباش و دیگه گریه نکن
بلا:مرسی که به حرفام گوش دادی و ارومم کردی..خداروشکر میکنم که پیشم هستی....
جیمین:اروم باش...اروم باش...تو خیلی اذیت شدی الان وقتشه که دیگه استراحت کنی...اون سویون هم به مجازاتش میرسه...
بلا از جیمین جدا شد و جیمین دستاشو روی گونه های گرم بلا گذاشت و اشکاشو پاک کرد
جیمین:اون دختره ی خنگ ارزش گریه هاتو نداره...بخاطرش گریه نکن
بعضی وقت ها آدما به دستشون الماس های درخشانی میرسه اما نمیفهمن و قدرشو نمیدونن و وقتی از دستش دادن تازه میفهمن چه چیز ارزشمندی رو از دست دادن
نگران نباش ناراحت هم نباش...سویون ی روزی میرسه که از تمام کاراش پشیمون میشه و اون ازت عذرخواهی میکنی...الان هم ناراحت نباش و دیگه گریه نکن
بلا:مرسی که به حرفام گوش دادی و ارومم کردی..خداروشکر میکنم که پیشم هستی....
۴.۲k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.