مادرموقتی به سوی من می آمد

مادرم وقتی به سوی من می آمد

در نقش کوچک هرگامش

روزنه ء کوچکی پدیدار می شد

که من از آن 

باغ های سبز بهشت را تما شا می کردم 

و سیب خوشبختی خود را از شاخه های بلند آن می چیدم...
دیدگاه ها (۶)

من گم شده ام،میان صداها و نگاهها،میان واژه ها و حرفها،میان ر...

بــیا و معجــزه کن …آغوشت که باشدغــروب هــای دلـــگیــرِ پـ...

اقرار می کنم به حضورمدر دورترین نقطه ی باوراقرار می کنم که پ...

خداوندا ...تومیدانی که من...دلواپس فردای خود هستم...مباداگم ...

part 1

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط