مادرم وقتی به سوی من می آمددر نقش کوچک هرگامشروزنه ء کوچکی پدیدار می شدکه من از آن باغ های سبز بهشت را تما شا می کردم و سیب خوشبختی خود را از شاخه های بلند آن می چیدم...