من گم شده ام

من گم شده ام،



میان صداها و نگاهها،



میان واژه ها و حرفها،



میان راستها و دروغها،



میان قولها، باورها، باورها، باورها ..



من گم شده ام،



میان دستها و فاصله ها،



میان چشمها و نگاهها،



میان نبودنها، نماندنها و رفتنها ..



من گم شده ام اما،



تو پیدایم کن ..
دیدگاه ها (۱)

بــیا و معجــزه کن …آغوشت که باشدغــروب هــای دلـــگیــرِ پـ...

می بوسم و میگذارم کنارتمام چیزهایی را که ندارم را !!!دست های...

مادرم وقتی به سوی من می آمددر نقش کوچک هرگامشروزنه ء کوچکی پ...

اقرار می کنم به حضورمدر دورترین نقطه ی باوراقرار می کنم که پ...

عشق یعنی با تو خواندن از جنون عشق یعنی سوختنها از درون عشق ی...

فرزانه صیاد

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط