Part

Part53

دم در بودم که ات اومد

ات:کجا میری
ته:میرم بیرون
ات:بیرون برای چی.
ته:اممممم خرید کنم
ات:داداش من با اینکه نوزاد بودم تو پیشم بودی و فقط چند وقته شناختمت ولی میفهمم از چشات داری دروغ میگی.
ته:خب ببین ات دکتر کوک زنگ زد گفت بریم پیشش
ات:چیشده نکنه اتفاقی افتاده
ته:نمیدونم
ات:منم‌میام
ته:ن.....
ات:حرف نباشه

بعد ۵ دقیقه اومد رفتیم پیش دکتر

دکتر:خب ببینید ما فهمیدیم آقای جئون سادیسم دارن و خیلی برای شما و اطرافیانشون خطرناکه و باید به تيمارستان بدن فقط یک ماه
.
ات:من میرم بیرون(گریه)
ته:ممنونم که خبر دادید
دکتر:خواهش میکنم
ته:خدانگهدار
دکتر خدافظ
ته:ات گریه نکن کوک خوب میشه الانم بهش میگیم
ات:بهش میگی(گریه)
ته:چاره تی نداریم
ات:باشه(گریه)

رفتیم خونه تو اتاق کوک

کوک:اعع ته ات چرا گریه میکنی
ات:کوک دکترت زنگ زد گفت بریم اونجا بهمون گفت تک سادیس داری(گریه شدید)
کوک:ها میدونستم
ات:ها(گریه و تعجب)
کوک:از من چه انتظاری داری از یک مافیا
ات:چیییی(جبغ)
کوک:وای ات بشین تا بهت بگم
ببین ات من مافیام و خب...... خب بهت نگفتن که ازم نترسی و خب اگه الان دیگه نمیخوای....(قطرات اشکم میریزه)
ات:من هیچوقت اینکارو نمیکنم من ازت نمی‌ترسم و نمیرم
درک میکنم مشکلی نست من تو رو همه جوره دوست دارم(بغلش میکنه)
کوک:واقعا(ذوق)
ات:آره

کوک:هم متقابل بغلش میکنه
دیدگاه ها (۱۷)

Part54ته:خب تموم شد راستی ات ما هر روز میریم به کوک سر میزنی...

Part55 پرش زمانی به یک هفته بعد................................

Part52پرش زمانی به ۲ روز بعد...................................

Part 51ات:حتی اگه بگه مرخصی هم‌من تو رو میزارم همینجا میکنیک...

#تناسخ_یک_مافیاPart:11 ات: وایییی خیلی نگرانم یعنی ر.ا کجا ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط