p3 ( پارت آخر)
p3 ( پارت آخر)
ویو ا/ت :
+ صبح با دل درد شدیدی از خواب بیدار شدم و به تهیونگ نگاه کردم دیدم مثل بچه شیرا خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم
رفتم دستشویی و دست و صورتمو و شستم و رفتم اتاق و لباسمو عوض کردم و یه ست صورتی گوگولی پوشیدم
ویو تهیونگ :
_ با تابش نور خورشید بیدار شدم و روی تخت نشستم و یکم چشمامو مالیدم و دوباره غش کردم ( بچه زیادی خسته بوده )
ویو ا/ت :
+ ساعت نزدیکای ۱۲ بود دیدم تهیونگ هنوز خوابه رفتم که بیدارش کنم ...
+ رفتم داخل اتاق و تصمیم گرفتم یکم بهش کرم بریزم پس رفتم داخل اشپز خونه و یه سینی برداشتم و با یه قاشق
رفتم بالای سرش و محکم زدم به هم
_ هیییییییییییییییییییییییییییییین
+ ههههه
_ ااااااااااااااا/تتتتتتتتت ( داد عصبانیت )
+ با دادی که زد تنم لرزید ترسیدم اما من فقط شوخی کردم
+ دیدم با عصبانیت از تخت بلند شد اومد ستم و دستشو برد بالا که ترسیدمو چشمامو بستم
_ وقتی دیدم ترسید به خودم اومدم که چم شده بود سریع بغلش کردم و بوسش کردم
_ بیبی ببخشید به خدا نمیخواستم ناراحتت کنم
+ هق...هققق
_ صورتشو با دستام جایگزین کردم و لباشو بوسیدم
+ ببخشید
_ فدای سرت من زیادی روی کردم بیبی
+ خیلی دوست دارم تهیونگ
_ من بیشتر دوست دارم بیبی امشب بریم شهر بازی ؟
+ اوهوم (:
* ساعت ۸
+ ساعت ۸ شده بود و رفتم داخل اتاقمو و لباسامو عوض کردم یه آرایش خوشگل کردم و رفتم پایین
+ بریییییم
_ اووه چه خوشگل شدی (:
+ حیحیحیحی
+ منو تهیونگ رفتیم شهر بازی و کلی وسایل سوار شدیم و خیلی خوش گذشت و بعدش رفتیم بستنی خوردیم
و اون شب خیلی به من خوش گذشت ...!
𝐭𝐡𝐞 𝐞𝐧𝐝 𝐝𝐚𝐫𝐥𝐢𝐧𝐠 (:
ویو ا/ت :
+ صبح با دل درد شدیدی از خواب بیدار شدم و به تهیونگ نگاه کردم دیدم مثل بچه شیرا خوابیده دلم نیومد بیدارش کنم
رفتم دستشویی و دست و صورتمو و شستم و رفتم اتاق و لباسمو عوض کردم و یه ست صورتی گوگولی پوشیدم
ویو تهیونگ :
_ با تابش نور خورشید بیدار شدم و روی تخت نشستم و یکم چشمامو مالیدم و دوباره غش کردم ( بچه زیادی خسته بوده )
ویو ا/ت :
+ ساعت نزدیکای ۱۲ بود دیدم تهیونگ هنوز خوابه رفتم که بیدارش کنم ...
+ رفتم داخل اتاق و تصمیم گرفتم یکم بهش کرم بریزم پس رفتم داخل اشپز خونه و یه سینی برداشتم و با یه قاشق
رفتم بالای سرش و محکم زدم به هم
_ هیییییییییییییییییییییییییییییین
+ ههههه
_ ااااااااااااااا/تتتتتتتتت ( داد عصبانیت )
+ با دادی که زد تنم لرزید ترسیدم اما من فقط شوخی کردم
+ دیدم با عصبانیت از تخت بلند شد اومد ستم و دستشو برد بالا که ترسیدمو چشمامو بستم
_ وقتی دیدم ترسید به خودم اومدم که چم شده بود سریع بغلش کردم و بوسش کردم
_ بیبی ببخشید به خدا نمیخواستم ناراحتت کنم
+ هق...هققق
_ صورتشو با دستام جایگزین کردم و لباشو بوسیدم
+ ببخشید
_ فدای سرت من زیادی روی کردم بیبی
+ خیلی دوست دارم تهیونگ
_ من بیشتر دوست دارم بیبی امشب بریم شهر بازی ؟
+ اوهوم (:
* ساعت ۸
+ ساعت ۸ شده بود و رفتم داخل اتاقمو و لباسامو عوض کردم یه آرایش خوشگل کردم و رفتم پایین
+ بریییییم
_ اووه چه خوشگل شدی (:
+ حیحیحیحی
+ منو تهیونگ رفتیم شهر بازی و کلی وسایل سوار شدیم و خیلی خوش گذشت و بعدش رفتیم بستنی خوردیم
و اون شب خیلی به من خوش گذشت ...!
𝐭𝐡𝐞 𝐞𝐧𝐝 𝐝𝐚𝐫𝐥𝐢𝐧𝐠 (:
۲۳.۸k
۱۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.