برادرناتنی

برادرناتنی ✨️

p²⁸

ویو ا.ت
اومدم بگم نه که یهو زدم زیر گریه

ویو جونگکوک

ا.ت اومد حرف بزنه ... معلوم بود بغض کرده .. یهو زد زیر گریه .. نمیدونستم چیکار کنم.
دستشو گرفتم و نشوندمش روی صندلیم و اونم همینجوری گریه میکرد جلوش زانو زدمو دستاشو گرفته بودم
اونم گریه میکرد ...
قلبم داشت کنده میشد ..
نمیدونستم چیشده
خیلی ناراحت و نگران بودم.
( بچه ها چون جونگکوک ا.ت رو دوست داره باهاش مهربونه و خیلی حساسه روش )

/ چیشده ا.ت ؟ (ناراحت و نگران)
_ (هق) ....من .. (هق) .. میخواستم .. بیام و (هق)... بهت بگم.. (هق).. میخواستم دیگه برم ..
. ولی دیدم هیچ جایی ..(هق).... هیچ جایی ندارم برم
... (هق) هیچ کسیو ندارم هقق نه پدر و نه مادر .. 😭

ویو جونگکوک

دیگه حالم بد شده بود و خیلی براش ناراحت شده بودم..
/ ا.ت تو میتونی....

......
بفرما اینم پارت بعدی
شرط ۲۱۰ برسونید
دیدگاه ها (۱۴)

✨️🫂

🫂✨️❤️‍🔥

daddy jeon✨️💋🥊

برادرناتنی ✨️p²⁷ویو جونگکوک رفتم توی اتاقمو یکم به کارام و ا...

عشق مافیاییp2

پارت 8 جونگکوک:وایسا ا/ت: بله جونگکوک: هیچی برو ا/ت: وا چشه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط