hi
دیتم رو فشار میداد و اسمم رو صدا میزد.. نزدیک بیمارستان از حال رفت. رسوندیم بیمارستان و برندش اتاق عمل مثل وی استرس داشتم و هیجان توی وجودم جریان داشت پاهام رو روی صندلی تموم میدادم و پوست لبم رو میکندم جیمین و وسلیه مثل من استرس داشتم ولی من خیلی نگران تر بودم دختره نبود بیرون ماسکش رو دراوردو گفت:اقای جئون تبریک میگم.. هم همسرتون هم پسر و دخترتون حالشون خوبه 🐰دو.. دوقلو ان؟ 🐔بله منم حین زایمان فهمیدم.. تبریک میگم.. مثل مادرشون خوشگلن.. 🐰کی میتونم ببینمشون ؟ 🐶کی مرخص میشن؟ 🐔بچه هارو میتونید الان ببنید... مادرم بعد از بستری توی بخش میتونید ببینیدشون... درمورد مرخص شدن یه هفته ای لازمه.. 🐶اعا🐰ممنونم.. /رفتم بالا سر بچه هام.. خدایااااااا ابن دختره چقدر جیگره.. سفید کوچولو و چشم قهوه ای مثل مامانش.. پسره هم شبه خودمه.. ته چهره ی خودمو داره.. یا اخ بهم زل زده 🐰من باباتم با ادب بلش🐶من های بهت گفتم انقدر اخم نکن ببین پسرتم لنگه خودته 🐰ببند. بعد از چند قه وارد اتاق هانول شدیم.. یه زره صورتش بهتر شده بودو بیدار شده بود و نشسته بود رو تخت رفتم سمتش و گفتم🐰حالت خوبه؟ درد نداری؟ بخیه هات چطوره؟ 🐼درد دارم ولی اشکال نداره.. حالم بهتره.. 🐰خوشحالم.. بچه هارو داره پرستار میاره.. 🐼بچه ها؟ ( تعجب)🐰دوتان.. مثل اینکه پسره جلو دختره رو گرفته.. دیده نشده تو سونوگرافی🐼چطوری بزرگشون کنم 🐰باهم بزرگشون میکنیم 🐶کوک؟ 🐰چیه؟ 🐶تهیونگ اومده.. 🐼بگو بیاد تو. هام رو نذاشت حرف بزنم.. تهیونگ گواردیولا اتاق شد و سلام کرد 🐼تهیونگ حالت خوبه؟ 🐯من باید بپرسم 🐼من؟ من خوبم.. 🐯خوشحالم.. 🐰به بچه هام بگن بهت بگن اقا پلیسه.. یا دایی؟ 🐯دایی.. چون دقه پلیس نیستم.. 🐼منظورت چیه 🐯استعفا دادم.. الان فعلا رفتم دنبال رشته ی اصلی دانشگاهم 🐼مهندسی عمران؟ 🐯اره.. تو یه شرکت کار میکنم.. و تصمیم گرفتم.. با شماها زندگی کنم 🐼واقعا( ذوق)🐯بله 🐰فکر کنم باید برم خونه رئیس جمهور ور بگیرم.. خونه دیگه جا نداره 🐼بابا هنوز سه تا اتاق خالیه 🐰یه دومه برا بچه ها.. یه دونه ام برا این چلغوز🐯جونگ کوک میگیرم میزنم تاااا🐰بیا. 🐔اینم دختر پسر گلتون کوک و تهیونگ اومدن بالا سرم تو هر دستم یکیشون رو گرفتم.. خیلی گوگولین.. پیتر شبیه کوکه.. دختره شبیه منه 🐯مثل خودتون دوتا زشتن.. 🐰خودت زشتی به دخترم تو همین نکن 🐼به پسرم توهین نکن 🐯باشه.. راستی.. منو دوست دخترمم هستا🐼اونم تو همون اتق جا میدیم اتاقا خیلی بزرگن🐰بیاد مشکل نداره
اره خلاصه زندگیم سخت بود.. درد داشت.. ولی گذشت.. کنار ادم هایی که واقعا دوستشون دارم.. دوستم دارن.. عاشقشونم.. کنار دخترو پسر گلم.. تو بیمارستان مشغول
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.