خواننده شیطون پارت24
#خواننده_شیطون #پارت24
(ناموسانظربدین)
شوگا
خدایا دیگه داشتم از ترس سکته میکردم بمیره چی؟؟؟
من:برین کنار بزارین من یه کاری بکنم
قفسه سینو.فشار دادم یک دو سه
جیمین:نفس.مصنوعی نفس مصنوعی بده
من:اوکی
تاسرمو آوردم پایین بهش نفس مصنوعی بدم
آنیسا:اهم اهم خوبم خوبم نیازی نیس
جیهوپ:خوبی نمیدونی چقدر نگرانت شده بودم
بغلش کرد آنیسا هم بغلش کرد
جین:برو اونور جیهوپ بزار بیینم حالش چطوره ؟آنیسا خوبی
آنیسا:آره سالم سالمم شنام بلد بودم
الکی اینطوری کردم ببخشید
همشون رفتن پیشش بلندش کردیم بردیم وسط خودمون جاشو پهن کردیم
آنیسا:ببخشید نمیخواستم نگرانتون کنم
ما:خفه شو فقط
آنیسا:واااا باشه
من:من گشنمه
جین:اوهوم منم همینطور
آنیسا:غذا هست بیارم باهم بخوریم
جیهوپ:نه نمیخواد خودم میرم میارم
رفت هرچی خوراکی بود آورد مام نشستیم دور هم
جیمین:ولی نامردی نکنیم کلی خوش گذشت
نامجون:آره آره معلومه بایدم بهت خوش گذشته باشه اونی تا مرز سکته رفت من بودم نه تو
ته:چقدر موقع کار کردن به آنیسا فوش دادم خیلی خوب بود
آنیسا:بد مگه بهت کاری به جزء خوانندگی یاد دادم
من:هیع آره خیلی باحال بود زیر گاو تمیزکردیم سرحموم هم دیگرو زدیم
بایه دزد خیالی مقابله کردیم
نامجون:مقابله کردم نه کردیم
من:خیل خاااا حالا یکی رو از مرگ دروغین نجات دادیم
همه خندیدیم آنیسا هم از خنده قش کرده بود
من:چیه به چی میخندی
آنیسا:خوب شد همه اینارو فیلم برداری کردم
من:یعنی چی
آنیسا یکی از دکمه هایی لباسشو دست کاری کرد
آنیسا:این دوربین مستقیم به لب تاپم وصله همه خاطره هامون داخلش هست
من؛چییییییی جدی میگی
آنیسا:اوهوم
جین:میخوام ببینم چطوری کار میکنم رفتیم باید بهمون نشون بدی
آنیسا:قبوله ولی برای هیچ کدومتون نمیریزم
ته؛نه نگهش دار ولی اگه بع اشتراک بزاری میترکونمت
آنیسا:قبوله خوب بگیرین بخوابین فردا بریم باغ بعدم حرکت کنیم
ما:باشه
جیمین:شب بخیر
جین:شب بخیر
ته؛شب همگی خوش
آنیسا:شب همه پر کابوس رنگی رنگی
ما:خفه
آنیسا؛باشه بی جنبه ها
من:شب خوش
که صدا اومد
من:آنیسا توروخدا بس کن
آنیسا:باورکن کار من نیس این بار قسم میخورم
جیهوپ:پس بیخیال میشیم میخوابیم
نامجون:آره چون واقعا حال و حوصله یه شوک دیگه رو ندارم
من:پس میخوابیم شب بخیر
همه سرمون گذاشتیم رو بالشتا و.خوابیدیم
آنیسا:بیدارشیننننن
جونگ کوک:امیدوارم روح بزرگ هرچه سریعتر تورو باخودش ببره راحت شیم
آنیسا:مگه نمیخواین برین سئول
تا اینو گفت همه نشستیم سرجامون
آنیسا:خوب جاهاتونو جمع کنین صبحونه بخورین بریم هوم
ما:باشه
(ناموسانظربدین)
شوگا
خدایا دیگه داشتم از ترس سکته میکردم بمیره چی؟؟؟
من:برین کنار بزارین من یه کاری بکنم
قفسه سینو.فشار دادم یک دو سه
جیمین:نفس.مصنوعی نفس مصنوعی بده
من:اوکی
تاسرمو آوردم پایین بهش نفس مصنوعی بدم
آنیسا:اهم اهم خوبم خوبم نیازی نیس
جیهوپ:خوبی نمیدونی چقدر نگرانت شده بودم
بغلش کرد آنیسا هم بغلش کرد
جین:برو اونور جیهوپ بزار بیینم حالش چطوره ؟آنیسا خوبی
آنیسا:آره سالم سالمم شنام بلد بودم
الکی اینطوری کردم ببخشید
همشون رفتن پیشش بلندش کردیم بردیم وسط خودمون جاشو پهن کردیم
آنیسا:ببخشید نمیخواستم نگرانتون کنم
ما:خفه شو فقط
آنیسا:واااا باشه
من:من گشنمه
جین:اوهوم منم همینطور
آنیسا:غذا هست بیارم باهم بخوریم
جیهوپ:نه نمیخواد خودم میرم میارم
رفت هرچی خوراکی بود آورد مام نشستیم دور هم
جیمین:ولی نامردی نکنیم کلی خوش گذشت
نامجون:آره آره معلومه بایدم بهت خوش گذشته باشه اونی تا مرز سکته رفت من بودم نه تو
ته:چقدر موقع کار کردن به آنیسا فوش دادم خیلی خوب بود
آنیسا:بد مگه بهت کاری به جزء خوانندگی یاد دادم
من:هیع آره خیلی باحال بود زیر گاو تمیزکردیم سرحموم هم دیگرو زدیم
بایه دزد خیالی مقابله کردیم
نامجون:مقابله کردم نه کردیم
من:خیل خاااا حالا یکی رو از مرگ دروغین نجات دادیم
همه خندیدیم آنیسا هم از خنده قش کرده بود
من:چیه به چی میخندی
آنیسا:خوب شد همه اینارو فیلم برداری کردم
من:یعنی چی
آنیسا یکی از دکمه هایی لباسشو دست کاری کرد
آنیسا:این دوربین مستقیم به لب تاپم وصله همه خاطره هامون داخلش هست
من؛چییییییی جدی میگی
آنیسا:اوهوم
جین:میخوام ببینم چطوری کار میکنم رفتیم باید بهمون نشون بدی
آنیسا:قبوله ولی برای هیچ کدومتون نمیریزم
ته؛نه نگهش دار ولی اگه بع اشتراک بزاری میترکونمت
آنیسا:قبوله خوب بگیرین بخوابین فردا بریم باغ بعدم حرکت کنیم
ما:باشه
جیمین:شب بخیر
جین:شب بخیر
ته؛شب همگی خوش
آنیسا:شب همه پر کابوس رنگی رنگی
ما:خفه
آنیسا؛باشه بی جنبه ها
من:شب خوش
که صدا اومد
من:آنیسا توروخدا بس کن
آنیسا:باورکن کار من نیس این بار قسم میخورم
جیهوپ:پس بیخیال میشیم میخوابیم
نامجون:آره چون واقعا حال و حوصله یه شوک دیگه رو ندارم
من:پس میخوابیم شب بخیر
همه سرمون گذاشتیم رو بالشتا و.خوابیدیم
آنیسا:بیدارشیننننن
جونگ کوک:امیدوارم روح بزرگ هرچه سریعتر تورو باخودش ببره راحت شیم
آنیسا:مگه نمیخواین برین سئول
تا اینو گفت همه نشستیم سرجامون
آنیسا:خوب جاهاتونو جمع کنین صبحونه بخورین بریم هوم
ما:باشه
۵.۲k
۲۰ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.