پارت۵۲
پارت۵۲
جویی: وایی ترسیدم....مثلا میخوای چیکار کنی؟؟منو بزنی؟یا منو بکشیم؟میخوای چیکار کنی بگو دیگه(با داد)
اریکا: توروخدا ولش کن منو بجاش بکش ولی به جیهیو صدمه نزن خواهش میکنم 😭😭😭😭😭😭
جویی: اوخی دختر کوچولومون ترسید😏عیب نداره میتونی دیگه از این به بعد سر قبرش ببینیش
جونگ کوک: اریکااا...اروم باش .......خوبی؟؟اریکا
اریکا: توروخدا ....جویی اون هیچ تقصیری نداره همش بخاطر من بود که شمارو از مدرسه بیرون کنیم پس از من انتقام بگیر😭😭😭
جویی: اخخخ اره راست میگی ولی این دختره هم باهات هم دست بود شماها هم مارو از مدرسه بیرون کردید هم عشقامونو دزدیدید
اریکا: ما ندزدیدیم اونا شمارو دوست ندارن 😭
جویی: خفههههه شوووو....مهم نی انا مارو دوست داشته باشن یا نه مهممم ماییم ما اونارو دوست داریممم پس بکشین کنار وگرنه همینجا خاکتون میکنم.
سومی: اخخ سرم....اوففف .....ای وایی اریکا.......
بلند شدم دیدم پسرا و اریکا دارن با جویی صحبت میکنن
دلم میخواست اون اریکا رو تیکه تیکش کنم........(اگه مال جونگ کوک بشه چی؟نخیر نخیر اینطور نمیشه جونگ کوک برای منه )
جویی: بعد حرفایی که زدم چاقو رو تو شیکم جیهیو فرو کردم و سریع فرار کردم سومی: رفتم جلو و اسلحه رو گرفتم سمت اریکا
اریکااااااااااااااااااااا
همه به سمت سومی برگشتن
سومی: این دفعه میکشمت.....تو عشق منو ازم گرفتی من جونگ کوک و میخوام اون مال منهههه و هیچکیم نمیتونه منو بگیره
تهیونگ: جیهیووووووووووووو..نههههههههههه...بلندد شوووو توروخدا بلند شووو😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭ازت خواهش میکنم نمیررررررر جیهیووووووووووووو
سومی: تو جونگ کوک از من گرفتی نمیزارم زندگی بمونی
..................
یو سه تا گلوله به بدن اریکا زد و بعدم بعد چند دقیقه اسلحه رو انداخت زمین و شروع به فرار کرد
اریکا: احساس کردم زندگیم تموم شد.....هرکی یه عمر و زندگی داره و زندگی منم تا همینجا بود
جونگ کوک: اریکاااااااااااااااااآ..........😭😭😭😭😭😭😭😭
بلند شو عشقمم توروخدا پاشوووووو توروخدا منو ترک نکننننننن
جیهیو: همینجوری که داشتم به خونی که از بدنم خارج میشد به تهیونگ نگاه میکردم و از چشام اشک میومد ولی این اشکا درد زخم بدنم نبود در عشقی بود که بهش نرسیدم یه نگاه به اطراف کردم دیدم اریکا هم رو زمین افتاده و پر خونه بدنش و جونگ کوک داره گریه میکنه و همش داد میزنه کمکککک
لایک و کامنت و فالو فراموش نشود ممنون💟💟💟
جویی: وایی ترسیدم....مثلا میخوای چیکار کنی؟؟منو بزنی؟یا منو بکشیم؟میخوای چیکار کنی بگو دیگه(با داد)
اریکا: توروخدا ولش کن منو بجاش بکش ولی به جیهیو صدمه نزن خواهش میکنم 😭😭😭😭😭😭
جویی: اوخی دختر کوچولومون ترسید😏عیب نداره میتونی دیگه از این به بعد سر قبرش ببینیش
جونگ کوک: اریکااا...اروم باش .......خوبی؟؟اریکا
اریکا: توروخدا ....جویی اون هیچ تقصیری نداره همش بخاطر من بود که شمارو از مدرسه بیرون کنیم پس از من انتقام بگیر😭😭😭
جویی: اخخخ اره راست میگی ولی این دختره هم باهات هم دست بود شماها هم مارو از مدرسه بیرون کردید هم عشقامونو دزدیدید
اریکا: ما ندزدیدیم اونا شمارو دوست ندارن 😭
جویی: خفههههه شوووو....مهم نی انا مارو دوست داشته باشن یا نه مهممم ماییم ما اونارو دوست داریممم پس بکشین کنار وگرنه همینجا خاکتون میکنم.
سومی: اخخ سرم....اوففف .....ای وایی اریکا.......
بلند شدم دیدم پسرا و اریکا دارن با جویی صحبت میکنن
دلم میخواست اون اریکا رو تیکه تیکش کنم........(اگه مال جونگ کوک بشه چی؟نخیر نخیر اینطور نمیشه جونگ کوک برای منه )
جویی: بعد حرفایی که زدم چاقو رو تو شیکم جیهیو فرو کردم و سریع فرار کردم سومی: رفتم جلو و اسلحه رو گرفتم سمت اریکا
اریکااااااااااااااااااااا
همه به سمت سومی برگشتن
سومی: این دفعه میکشمت.....تو عشق منو ازم گرفتی من جونگ کوک و میخوام اون مال منهههه و هیچکیم نمیتونه منو بگیره
تهیونگ: جیهیووووووووووووو..نههههههههههه...بلندد شوووو توروخدا بلند شووو😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭ازت خواهش میکنم نمیررررررر جیهیووووووووووووو
سومی: تو جونگ کوک از من گرفتی نمیزارم زندگی بمونی
..................
یو سه تا گلوله به بدن اریکا زد و بعدم بعد چند دقیقه اسلحه رو انداخت زمین و شروع به فرار کرد
اریکا: احساس کردم زندگیم تموم شد.....هرکی یه عمر و زندگی داره و زندگی منم تا همینجا بود
جونگ کوک: اریکاااااااااااااااااآ..........😭😭😭😭😭😭😭😭
بلند شو عشقمم توروخدا پاشوووووو توروخدا منو ترک نکننننننن
جیهیو: همینجوری که داشتم به خونی که از بدنم خارج میشد به تهیونگ نگاه میکردم و از چشام اشک میومد ولی این اشکا درد زخم بدنم نبود در عشقی بود که بهش نرسیدم یه نگاه به اطراف کردم دیدم اریکا هم رو زمین افتاده و پر خونه بدنش و جونگ کوک داره گریه میکنه و همش داد میزنه کمکککک
لایک و کامنت و فالو فراموش نشود ممنون💟💟💟
۳۵.۲k
۲۹ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.