پارت۶۴
#پارت۶۴
#رمان#رمان_عاشقانه#رمان_بزرگسال
که بازوشوفشاردادم
لعنتی داشتم واسه داخل رفتن التش توبهشتم لحظه شماری میکردم
اروم یکی ازسینه هاموچنگ زدوازکاپ سوتین درش اوردوخیره توچشام نوک سینه اموبه دهن گرفت که بی ارده جیغ ارومی ازلذت کشیدم که سریع دستشورودهنم گذاشت درحالی که وسط سینه هامولیس میزد جویده جویده گفت
انگشت فاکموبمک
ازخداخواسته انگشتشوبه دهن گرفتم اونم بالذت مشغول خوردن سینه هام شد
دست برداول سوتینموبعدشورتموازپام دراورد
نمیدونم چم بودفقط میخواستم حسش کنمواصلاخجالت نمیکشیدم لای پاموبی طاقت براش بازکردم که وحشیانه اومدبالاولباموبه دهن گرفتوتن داغشوبهم چسبوند
لای بوسه هامون دست بردم سمت شلوارکش واقعا این وسط اعصاب خوردکن بود
ازکشش گرفتموکشیدمش که خودش کمک کرد درش اوردم
دوباره اومدروم خوابید اینبار نرمیه الت کلفتوبزرگشولای بهشتم حس میکردمودیوونه میشدم ازداغیش
خودمومیمالیدم بهش که اروم لاله ی گوشمولیس زد
_جونم حشری من دلت چی میخوادهوم
روم نمیشدبگم اونم بی رحمانه ادامه داد
_تانگی بهت نمیدمش
انقدشهوت کورم کرده بودکه بی جون نالیدم
_کلفتتومیخوام
اهی کشیدوبیشترخودشوبهم مالید
_جونم منم تورومیخوام ارمغان این سینه های خوشگلت این بهشت نازت این لبای گوشتیت همش مال منه
اون ایمان دیوثم نمیتونه تصاحبت کنه چون کل وجودت مال منه
خمارنگاش کردم که بوسه ای ب لبام زدوازروم بلندشدوبین پام نشست تابخودم بیام زبون داغش لای بهشتم نشست اه بلندی کشیدم که تندوعمیق شروع به خوردن بهشتم کرد
زبونش ازبالاتاپایین بهشت خیسموستایش میکرد
از زور لذتونیاز کمرموبلندمیکردم تا بهشتم به دهنش بچسبه وبعدلیسی که میزد دوباره خودمومحکم به تخت میکوبیدم
اه وناله ام به قدری زیادبودکه احتمال داشت به گوش مامان اینابرسه
بعدازچندمین نزدیک اوج رسیدن بودم که عقب کشید خماروشاکی نگاش کردم که خوابیدرومولباشوقفل لبام کرد
الت کلفتشواروم لای بهشتم می مالیدولبامومیخورد بی طاقت خودموبا حرکت اروم التش تکون میدادم که یهوتاعمق وجودم سوخت
جیغم بین لباش خفه شد،بازبونش زبونمولمس کردوتاته التشو هل دادتوسوراخ تنگوباکره ام
کمی صبرکرد تابهش عادت کنم وبعدشروع به کمرزدن کرد
کمی بعددردجاشوبه لذت دادوازحالت انقباض دراومدم که تلمبه هاشومحکموسریع کرد؛باشهوت ناله میکردم
#رمان#رمان_عاشقانه#رمان_بزرگسال
که بازوشوفشاردادم
لعنتی داشتم واسه داخل رفتن التش توبهشتم لحظه شماری میکردم
اروم یکی ازسینه هاموچنگ زدوازکاپ سوتین درش اوردوخیره توچشام نوک سینه اموبه دهن گرفت که بی ارده جیغ ارومی ازلذت کشیدم که سریع دستشورودهنم گذاشت درحالی که وسط سینه هامولیس میزد جویده جویده گفت
انگشت فاکموبمک
ازخداخواسته انگشتشوبه دهن گرفتم اونم بالذت مشغول خوردن سینه هام شد
دست برداول سوتینموبعدشورتموازپام دراورد
نمیدونم چم بودفقط میخواستم حسش کنمواصلاخجالت نمیکشیدم لای پاموبی طاقت براش بازکردم که وحشیانه اومدبالاولباموبه دهن گرفتوتن داغشوبهم چسبوند
لای بوسه هامون دست بردم سمت شلوارکش واقعا این وسط اعصاب خوردکن بود
ازکشش گرفتموکشیدمش که خودش کمک کرد درش اوردم
دوباره اومدروم خوابید اینبار نرمیه الت کلفتوبزرگشولای بهشتم حس میکردمودیوونه میشدم ازداغیش
خودمومیمالیدم بهش که اروم لاله ی گوشمولیس زد
_جونم حشری من دلت چی میخوادهوم
روم نمیشدبگم اونم بی رحمانه ادامه داد
_تانگی بهت نمیدمش
انقدشهوت کورم کرده بودکه بی جون نالیدم
_کلفتتومیخوام
اهی کشیدوبیشترخودشوبهم مالید
_جونم منم تورومیخوام ارمغان این سینه های خوشگلت این بهشت نازت این لبای گوشتیت همش مال منه
اون ایمان دیوثم نمیتونه تصاحبت کنه چون کل وجودت مال منه
خمارنگاش کردم که بوسه ای ب لبام زدوازروم بلندشدوبین پام نشست تابخودم بیام زبون داغش لای بهشتم نشست اه بلندی کشیدم که تندوعمیق شروع به خوردن بهشتم کرد
زبونش ازبالاتاپایین بهشت خیسموستایش میکرد
از زور لذتونیاز کمرموبلندمیکردم تا بهشتم به دهنش بچسبه وبعدلیسی که میزد دوباره خودمومحکم به تخت میکوبیدم
اه وناله ام به قدری زیادبودکه احتمال داشت به گوش مامان اینابرسه
بعدازچندمین نزدیک اوج رسیدن بودم که عقب کشید خماروشاکی نگاش کردم که خوابیدرومولباشوقفل لبام کرد
الت کلفتشواروم لای بهشتم می مالیدولبامومیخورد بی طاقت خودموبا حرکت اروم التش تکون میدادم که یهوتاعمق وجودم سوخت
جیغم بین لباش خفه شد،بازبونش زبونمولمس کردوتاته التشو هل دادتوسوراخ تنگوباکره ام
کمی صبرکرد تابهش عادت کنم وبعدشروع به کمرزدن کرد
کمی بعددردجاشوبه لذت دادوازحالت انقباض دراومدم که تلمبه هاشومحکموسریع کرد؛باشهوت ناله میکردم
۱.۷k
۰۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.