سرنوشت متصل

سرنوشت متصل2
Part 10
ویو کوک
داشتم تو خیابون های خلوت دنبال لیانام میگشتم لعنت به منننن چیکار کردم من شاید واقعااا تقصیر من بود شاید؟ حتمااا لعنتتتت به من لعنت بهت کوک
داشتم با خودم حرف میزدم که یه صدای داد کمک از دختر جوون میومد از ماشین پیاده شدم و دنبال صدا رفتم که دیدم یه عوضی مست لیانا رو بین دستاش زندانی کرده و لیانا داره داد میزنه و کمک میخاد
؛ اروم باششش کسی صداتو نمیشنوه قل میدم خوش بگذره لعنتی (مست تو گوشش)
_هی عوضی چه غلطی میکنی؟ (داد عصبی)
؛ به شما ربطی نداره
* کوک تند و سریع رفت طرف مرد و دستشو گرفت و کشیده به صورتش زد و چند مشت زد به صورتش
و لیانا با گریه جداشون کرد
ویو لیانا
داشتم داد میزدم که صدای داد اومد
اون..اون کوک بود چرا اومده بود دنبالم؟
درسته ازش متنفرم ولی از وقتی فهمیدم بابامه خوشحال شدم
به خودم اومدم دیدم داره مرده رو بگا میده که جداشون کردم
دستشو گرفتم و به طرف ماشینش بردمش
٪ دستتون (بغض)
_ چیز مهمی نیست تو حالت خوبه؟(عصبی نگران)
٪ ممنونم ازتون میتونید برید
_ برم؟ چند دقیقه پیش و یادت نمیاد؟ بشین میرسونمت
٪اقا..
_ هه ازم خیلی متنفری (پوزخنده) مثل اینکه حرفی نشنوم بشین(عصبی)


نویسنده
https://wisgoon.com/helena157

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی

ممنون از حمایتتون🤍🌹
دیدگاه ها (۱)

سرنوشت متصل 2Part 11ویو لیام اون مادر** که منو بغل بزرگراه پ...

سرنوشت متصل2 Part 12ویو کوک تو ماشین سکوت سنگینی بود و حال ...

سرنوشت متصل2Part9٪شیم رونا هست _با حرفی که زد اشک تو چشام جم...

سرنوشت متصل 2Part8_درو باز کردم با یه دختر جون رو به رو شدم ...

پسر کوچولوی من پارت ۴که یهو در صدا خورد...ویو ته : سریع پاشد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط