پارت 6
پارت 6
ا.ت ویو سوار ماشین شدم به لیا پیام دادم الان خونم یه چند دقیقه دیگه آماده میشم بیام دنبالت اونم گفت باشه و رفتم حموم 10 مین بعد آمدم بیرون رفتم یه لباس
پوشیدم زیاد باز نبود ولی کوتاه بود آرایش کردم موهام رو آزاد گذاشتم و کفش هام رو پوشیدم و راه افتادم
چند دقیقه بعد دم خونه لیا بودم گفتم بیاد پایین یه لباس سبز باز پوشیده بود و آرایش کرده بود و موهاش رو دم اسبی بسته بود و آماده بود
پایان ویو
&واوووو چه خوشگل
+شما که خوشگل تری چطوری؟ کجا بریم؟
&خوبم خب بریم یکم نوشیدنی بخوریم
+باشه من یه بار خوب میشناسم بریم اونجا
&بریم راستی موضوعی که میخواستی بگی چی بود؟
+بهت میگم بزار برسیم دختر چقدر عجولی
&مرسی از تعریف خوبتون
+خواهش 💜
زمان حال"🖤
داخل بار
_بچه ها من میرم دستشویی
" برو
شوگا ویو
به بهونه دستشویی رفتم جایی که کنار دیجی بود و استیج رقص دخترای هر، ز، ه ریخته بودن سر پسرا
و خودشون رو میچسباند به پسرا ولی ا.ت
و یکی که فکر کنم دوستش بود نشسته بودن و داشتن حرف میزدند از چشمای دوستش معلوم بود که ذوق داره و مشتاقه وقتی
ا.ت چیزی بهش گفت اولش تعجب کرد ولی بعدش بغلش کرد
راوی:ا.ت کل داستان رو گفت و لیا بغلش
کرد و خیلی خوشحال بود که آهنگ مورد علاقه لیا پخش شد لیا با یک پسره رفت و رقصید و ا.ت رفت سمت
دستشویی تا آرایشش رو تمدید کنه که وقتی رفت داخل مردی دستش رو کشید و چسبوندش به دیوار
که ناگهان پخش زمین شد و شوگا مثل قهرمان ظاهر شد..
ا.ت ویو سوار ماشین شدم به لیا پیام دادم الان خونم یه چند دقیقه دیگه آماده میشم بیام دنبالت اونم گفت باشه و رفتم حموم 10 مین بعد آمدم بیرون رفتم یه لباس
پوشیدم زیاد باز نبود ولی کوتاه بود آرایش کردم موهام رو آزاد گذاشتم و کفش هام رو پوشیدم و راه افتادم
چند دقیقه بعد دم خونه لیا بودم گفتم بیاد پایین یه لباس سبز باز پوشیده بود و آرایش کرده بود و موهاش رو دم اسبی بسته بود و آماده بود
پایان ویو
&واوووو چه خوشگل
+شما که خوشگل تری چطوری؟ کجا بریم؟
&خوبم خب بریم یکم نوشیدنی بخوریم
+باشه من یه بار خوب میشناسم بریم اونجا
&بریم راستی موضوعی که میخواستی بگی چی بود؟
+بهت میگم بزار برسیم دختر چقدر عجولی
&مرسی از تعریف خوبتون
+خواهش 💜
زمان حال"🖤
داخل بار
_بچه ها من میرم دستشویی
" برو
شوگا ویو
به بهونه دستشویی رفتم جایی که کنار دیجی بود و استیج رقص دخترای هر، ز، ه ریخته بودن سر پسرا
و خودشون رو میچسباند به پسرا ولی ا.ت
و یکی که فکر کنم دوستش بود نشسته بودن و داشتن حرف میزدند از چشمای دوستش معلوم بود که ذوق داره و مشتاقه وقتی
ا.ت چیزی بهش گفت اولش تعجب کرد ولی بعدش بغلش کرد
راوی:ا.ت کل داستان رو گفت و لیا بغلش
کرد و خیلی خوشحال بود که آهنگ مورد علاقه لیا پخش شد لیا با یک پسره رفت و رقصید و ا.ت رفت سمت
دستشویی تا آرایشش رو تمدید کنه که وقتی رفت داخل مردی دستش رو کشید و چسبوندش به دیوار
که ناگهان پخش زمین شد و شوگا مثل قهرمان ظاهر شد..
۳.۰k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.