Part33

ا.ت ویو
با دخترا کنار میز وایستاده بودیم که
یهو
زززززیییییننننننگگگگگ
عجیبه شمارش ناشناس بود ولی شاید کوک باشه بهتره جواب بدم
+الو جونگ کوک تویی
#صدات هنوز که هنوزه همون ضرافت و لطیفیه خودشو داره ا.ت
ـ
ـ
ـ
کوک.ویو
همه ی بادیگاردا مرده بودن بی مصرفای ترسو توی راه به ته گفتم بادیگاردای بیشتری بذاره و به جک تا یـ ماه حقوق نده تا بفهمه کارشو درست انجام بده...........
ـ
ـ
ـ
+سئو.. سئوجون تویی
تلفن قطع شد تو تعجب کامل بودم چشمامو بستم که یهو
ـ
ـ
ـ
کوک.ویو*رسیده عمارت
رفتم داخل تا به ا.ت بگم که دیگه بریم تا......
ـ
ـ
ـ
ا.ت.ویو
دست ینفرو روی کمرم حس کردم اون دستای جونگ کوک نبود یعنی برگشتم کلا میشه گف کمتر از 3 سانت با سئوجون فاصله داشتم همه داشتن به نگاه میکردن و من هی میگفتم ولم کن ولی اون حتی زره ای واکنش نشون نمیداد...
ـ
ـ
ـ
کوک.ویو
چیزی که ازش میترسیدم اتفاق افتاد نمیتونستم خودمو تحمل کنم فقط عرق سرد میکردم...
سریع رفتم و پرتش کردم اونور میخواستم بزنمش که دیدم یـ گوشه افتاده افتادم زمین تا برم پیش ا.ت داشت از دهنش خون میومد
ـ
ـ
ـ
ـ
ـ
دیدگاه ها (۱)

Part33

Part34

Part32

تصمیممو گرفتم از این به بعد روزی نهایتا دوتا پارت میزارم و ا...

قلب یخیپارت ۴از زبان ا/ت:تصمیم گرفتم خودمو درگیر این در ها ن...

قلب یخیپارت ۱۵از زبان ا/ت:باهم حرف زدیم و فهمیدم پیام ها درو...

ادامه پارت۱۳ عاشق روانی ویو ات میخواستیم بریم بار یه لباس با...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط