فیک مافیای خشن من
فیک مافیای خشن من
پارت : ۹
صدا : در ضمن ...اگر آقای مین رو دیدین... بهش بگین....بهتره ....بیشتر مراقب اون دختره ... ا.ت باشه ...
کمی گذشت و صدای شلیک و مه و ... از بین رفت و اعضا و بقیه میتونستن به راحتی همدیگر رو ببینن
کوک : حالا چی؟
جین : حالا چیکار کنیم؟!
نامجون : نمیدونم ... حالا باید چیکار کنیم ...
تهیونگ: باید یونگی رو پیدا کنیمممم ...
یونگی: من اینجام !
کوک : حالت خوبه ؟!
تهیونگ: یعنی کهچی؟
جین : کجا بودییییی؟؟؟؟
نامجون: کجا بودی ؟
یونگی: توی جشن!!!
نامجون: ها؟
جین : جشن؟!
یونگی: آره...
یونگی : اینجا چیزی شده؟ بهم ریخته اس؟!!!
کوک : عاااااام اونی که رفتی پِیِش ؟!
یونگی : کی؟چتونه شماها؟
کوک : تو چته؟
جین : رفتی جایی؟!
یونگی: شاید رفتم دستشویی..😂
کوک : نه .... رفتی ... بازی کنی ..؟!
یونگی: بازی با چی؟!
کوک : بازی با جون مردم؟!
یونگی: مردم؟!
ویو راوی:
یونگی به شدت عجیب رفتار میکرد ... انگار که چیزی نشده و چیزی نمیدونه ؟!
هیچ کس نمیدونست چیکار کنه چون یونگی عین خلافکاری که پلیس گرفته بودش ... همکاری نمیکنه ... چیزی نمیگفت... اما این عجیب هم بود انگار گیج میزد توی همین حال و هوا بودن که یکی یه پیشنهاد خوف و خفن داد :
یکی : من یه ایده دارم
کوک : چی؟
همون آدم: بیاین دوربین ها رو چک کنیم ؟ شاید که چیزی پیدا کردیم !
جین : اما تا چند دقیقه پیش اینجا مه بود !
نامجون: درسته ... اون موقع حتی نمیتونستیم چهره ی همو تشخیص بدیم !
کوک کمی به فکر فرو رفته و میون همهمه میگه : من میگم ... حرفش عاقلانه اس
که یهو همه ی صدا ها و همهمه ها قطع شد
جین : میشه بدونم کجاش عاقلانه اس؟!
کوک : همه جاش ... این دوربین ها برای مراقبت و امنیت از بهترین مافیا های دنیاست ...از چشم انسان هم کامل تر و بهتر و قوی تره فقط کافیه یکم خوش شانسی داشته باشیم که اونا خطایی کرده باشن یا یونگی به دوربین ها نزدیک مونده بوده باشه ... همین ...
مافیاها به فکر فرو رفتن وبعد از رای گیری تصمیم گرفتن یه نگاهی بندازن ... یه نگاه انداختن که بد نیس !
اما با چیزی که دیدن همونجا خشکشون زد و مونده آن... نفس ها در سینه ها حبس شد و چشمای همه گرد شده بود ... از همه بیشتر یونگی تعجب کرده بود و با ترس عجیبی که تاحالا کسی ندیده بود به صفحه مانیتور خیره نگاه میکرد ...
که یهو .......
مايل به حمایت بیب ¿
پارت : ۹
صدا : در ضمن ...اگر آقای مین رو دیدین... بهش بگین....بهتره ....بیشتر مراقب اون دختره ... ا.ت باشه ...
کمی گذشت و صدای شلیک و مه و ... از بین رفت و اعضا و بقیه میتونستن به راحتی همدیگر رو ببینن
کوک : حالا چی؟
جین : حالا چیکار کنیم؟!
نامجون : نمیدونم ... حالا باید چیکار کنیم ...
تهیونگ: باید یونگی رو پیدا کنیمممم ...
یونگی: من اینجام !
کوک : حالت خوبه ؟!
تهیونگ: یعنی کهچی؟
جین : کجا بودییییی؟؟؟؟
نامجون: کجا بودی ؟
یونگی: توی جشن!!!
نامجون: ها؟
جین : جشن؟!
یونگی: آره...
یونگی : اینجا چیزی شده؟ بهم ریخته اس؟!!!
کوک : عاااااام اونی که رفتی پِیِش ؟!
یونگی : کی؟چتونه شماها؟
کوک : تو چته؟
جین : رفتی جایی؟!
یونگی: شاید رفتم دستشویی..😂
کوک : نه .... رفتی ... بازی کنی ..؟!
یونگی: بازی با چی؟!
کوک : بازی با جون مردم؟!
یونگی: مردم؟!
ویو راوی:
یونگی به شدت عجیب رفتار میکرد ... انگار که چیزی نشده و چیزی نمیدونه ؟!
هیچ کس نمیدونست چیکار کنه چون یونگی عین خلافکاری که پلیس گرفته بودش ... همکاری نمیکنه ... چیزی نمیگفت... اما این عجیب هم بود انگار گیج میزد توی همین حال و هوا بودن که یکی یه پیشنهاد خوف و خفن داد :
یکی : من یه ایده دارم
کوک : چی؟
همون آدم: بیاین دوربین ها رو چک کنیم ؟ شاید که چیزی پیدا کردیم !
جین : اما تا چند دقیقه پیش اینجا مه بود !
نامجون: درسته ... اون موقع حتی نمیتونستیم چهره ی همو تشخیص بدیم !
کوک کمی به فکر فرو رفته و میون همهمه میگه : من میگم ... حرفش عاقلانه اس
که یهو همه ی صدا ها و همهمه ها قطع شد
جین : میشه بدونم کجاش عاقلانه اس؟!
کوک : همه جاش ... این دوربین ها برای مراقبت و امنیت از بهترین مافیا های دنیاست ...از چشم انسان هم کامل تر و بهتر و قوی تره فقط کافیه یکم خوش شانسی داشته باشیم که اونا خطایی کرده باشن یا یونگی به دوربین ها نزدیک مونده بوده باشه ... همین ...
مافیاها به فکر فرو رفتن وبعد از رای گیری تصمیم گرفتن یه نگاهی بندازن ... یه نگاه انداختن که بد نیس !
اما با چیزی که دیدن همونجا خشکشون زد و مونده آن... نفس ها در سینه ها حبس شد و چشمای همه گرد شده بود ... از همه بیشتر یونگی تعجب کرده بود و با ترس عجیبی که تاحالا کسی ندیده بود به صفحه مانیتور خیره نگاه میکرد ...
که یهو .......
مايل به حمایت بیب ¿
۱۲.۱k
۱۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.