عشق یا نفرت

عشق یا نفرت؟
part ⁸


رفتم بالا سرش و نبضش رو گرفتم
م..مرده بود....سریع ازش فاصله گرفتم
حتی فکرش هم نمیکردم یه روز یه مرده ر از نزدیک و اینجوری ببینم
دوباره اومدم نزدیکش که یه صداییبهم گفت:
؟: نزدیکش نشووو
ات: ت..تو کی هستی؟!
؟: گفتم نزدیکش نشووو
ات: خودتو بهم نشون بده وگرنه......
؟: وگرنه چی؟ چیکار میخوای بکنی؟
ات: من کاری با این مرد ندارم.....فقط بگو تو کجایی؟
؟: پشت سرت
"برگشتم.....دیدم یه چند متری اونطرف تر یه مرد با کت و شلوار که سرش پایینه هست......با بدن دردی که داشتم نزدیکش شدم و.....‌"
ات: تو...تو....
؟: ات.....تویی؟
ات: پارک چان‌سو! اینجا چیکار میکنی؟
''چان‌سو بهترین دوستم تو دبیرستان بود....فکرشم نمی‌کرم اینجا ببینمش"
چان‌سو: اون عوضیا بهمون حمله کردن و ما رو گرفتن....نامجون‌هیونگ بهم گفت مراقب باش گوش نکردم.....فک کردم میتونم شکستش بدم
ات: پس....اون مَرده که مُرده کیه؟
چان‌سو: اون....دوستمه
ات: داداشت؟
چان‌سو: آره....بهش تیر زدن.....تو نبضش رو گرفتی؟
ات: آره.....نبضش نمیزد
چان‌سو: میدونم....اونا تو قلبش تیر زدن
ات: ولی....تو اینجا چیکار میکنی؟!
چان‌سو: به اون دو یون نامرد بدهکار بودم.....ازش فرصت خواستم که بتونم پولش رو بدم اما قبول نکرد و....منو آورد اینجا....تو اینجا چیکار میکنی؟
ات: یکی منو به عنوان برده گرفت و.....فک کنم چون با دو یون دشمن بود دو یون منو آورد اینجا
چان‌سو: چی؟ کی تورو برده‌ی خودش کرده؟
ات: اسمش جئون_جونگکوکه
چان‌سو: ت...تو گفتی...‌جئون ج..جونگ کوک؟
ات: آره...چطور مگه؟
چان‌سو: اون قوی ترین مافیا کره‌اس!
ات: خوب که چی؟
چان‌سو: خوب که چی؟ میدونی تو حتی اگه بهش به جای ارباب یا رئیس بگی تو با تیر تورو میزنه
ات: غلط میکنه مردیکه‌ی عوضی
چان‌سو: ات....از دست دو یون فرار میکتیم و بیا پیش خودم.....با شناختی که من از تو دارم جئون تو رو میکشه با این زیون درازی هات
ات: نخیرم نمی‌کشه....بزار دستاتو باز کنم
"با بی حالی و بدن دردی گه داشتی به زور باهاش حرف میزدی و رفتی دستاش و باز کردی که گفت"
چان‌سو: تا حالا چقدر تورو زد؟
ات: خوب....خیلی
چان‌سو: بیا....اگه انقدر بد دهن نبودی اینکار رو نمی‌کرد
ات: ولش کن ای بابا
چان‌سو: حالا باید به فکر یه راه واسه فرار باشیم!
ات:......‌.‌.
چان‌سو:..‌.‌‌‌‌‌‌......
ات: من یه فکری دارم!


من پارت جدید رو گذاشتم پس لطفا شما هم اون پست رو لایک کنید♥️
دیدگاه ها (۶)

عشق یا نفرت؟part ⁹ات: من یه فکری دارم!چان‌سو: چه فکری؟...ات:...

scenario وقتی مافیایی و اونا رو میدزدی 😂نامجون: ای بابا منو ...

عشق یا نفرت؟part ⁷(بچه ها من پارت ۳ رو اشتباهی یه بار زدم ای...

تکپارتی یونگیچجوری بچتون رو بزرگ میکنید؟!ات: یونگی....سئوک "...

part⁷یون وو:ســـــــــلام(یون وو داداش بزرگتره همون بچهست ۱۸...

پارت ۳۴لارا از تو عمارت میره بیرون و ات رو به جیمین میگه ات:...

دو پارتی از چان: (وقتی که اون.....)ات:کاملا ترسیده بودم و گر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط