اولین بار

&اولین بار&
پارت ۳
دوباره شکمم درد کرد که ایندفعه جوری به خودم پیچیدم که یونگی نگرانم شد
—چی شد ؟خوبی؟
آره.. اییی
—می خوای بریم دکتر؟
نه خوب میشم...
—کاری می تونم برات کنم
میشه شب رو پیشم بمونی
—حتما
یونگی اومد پیشم دراز کشید و لحاف رو روم کشید و بغلم کرد
یک هفته بعد
امروز پریودم تموم شد رفتم حموم و اومدم لباسای جدیدم رو پوشیدم و آرایش کردم و به موهام حالت دادم امروز یونگی می خواست منو ببره بیرون ولی هر کاری کردم نگفت کجا
یکم بعد یونگی بهم زنگ زد و گفت برم پایین
رفتم سوار ماشینش شدم خیلی خوشتیپ شده بود
ویو یونگی
خیلی خوشگل شده بود فکر کنم بازم عاشقش شدم یونگی به خودت بیا من چم شده
نگفتی کجا می ریم
—خودت میفهمی
ادامه دارد...
دیدگاه ها (۱)

&اولین بار&پارت آخروقتی رسیدیم کناره ساحل بودیم یونگی چشمام ...

از جیمین بنویس وقتی تو برای اولین بار بعد کلی تلاش میری کنسر...

&اولین بار&پارت۲ویو یونگی:باورم نمیشه کراشم بهم گفت برم نوار...

وقتی پدر خونده یا بردار ناتنیته و روت کراشه و تو پریود شدی و...

جیمین فیک زندگی پارت ۱۰۳#

{مافیای من}{پارت ۶}ویو تهیونگ # بعد کلی حرف زدن با یونگی بلن...

{مافیای من}{پارت ۷}بلنشدم ببینم چی شده چی کارم داره که یهو ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط