P
P15🦋
(صبح ساعت پنج صبح)
ویو نامی:
با نسیم ملایمی که از پنجره میوزید بیدار شدم به رنگ هوا میخورد زود باشه واسه همین ساعت گوشیمو چک کردم که دیدم پنج صبحه خیلی زود بود دوباره برگشتم تا بخوابم که دیدم رائون تو تخت نیست اولش ترسیدم اما بعدش دیدم تو بالکنه نشسته رو صندلی و داره بیرون رو نگاه میکنه یه پتو ی نازک از رو تخت برداشتم و رفتم بالکن و پتو رو انداختم رو شونه ی رائون و کنارش رو اون یکی صندلی نشستم)
&داداش
-جوجه تو کی بیدار شدی
&ساعت چهار
-یکم زود نیست؟
&چرا اما اینجا خیلی قشنگ بود میخواستم اینجا رو نگاه کنم تازه طلوع افتابم دیدم
-عه
&اره
-باشه دیگه بیا بریم تو هوا سرده
&چشم
-خوشگلم خوابت نمیاد ؟
&چرا
-پس بیا بخوابیم
&چشم
-میشه قبلش در بالکن رو ببندی
&باشه(در بالکن رو میبنده و میره رو تخت و دراز میکشه)
-بیا بغلم ببینم(محکم بغلش میکنه و گونشو میبوسه)
&(خودشو تو بغلش جا میکنه و میخوابه)
-چقدر زود خوابت میگیره تو
ادامه دارد...
اسلاید دوم بالکن و ویو ی بالکن 🦋
(صبح ساعت پنج صبح)
ویو نامی:
با نسیم ملایمی که از پنجره میوزید بیدار شدم به رنگ هوا میخورد زود باشه واسه همین ساعت گوشیمو چک کردم که دیدم پنج صبحه خیلی زود بود دوباره برگشتم تا بخوابم که دیدم رائون تو تخت نیست اولش ترسیدم اما بعدش دیدم تو بالکنه نشسته رو صندلی و داره بیرون رو نگاه میکنه یه پتو ی نازک از رو تخت برداشتم و رفتم بالکن و پتو رو انداختم رو شونه ی رائون و کنارش رو اون یکی صندلی نشستم)
&داداش
-جوجه تو کی بیدار شدی
&ساعت چهار
-یکم زود نیست؟
&چرا اما اینجا خیلی قشنگ بود میخواستم اینجا رو نگاه کنم تازه طلوع افتابم دیدم
-عه
&اره
-باشه دیگه بیا بریم تو هوا سرده
&چشم
-خوشگلم خوابت نمیاد ؟
&چرا
-پس بیا بخوابیم
&چشم
-میشه قبلش در بالکن رو ببندی
&باشه(در بالکن رو میبنده و میره رو تخت و دراز میکشه)
-بیا بغلم ببینم(محکم بغلش میکنه و گونشو میبوسه)
&(خودشو تو بغلش جا میکنه و میخوابه)
-چقدر زود خوابت میگیره تو
ادامه دارد...
اسلاید دوم بالکن و ویو ی بالکن 🦋
- ۱۰.۴k
- ۲۸ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط