غزلم؛ غصّه نخور، گریه نکن، آه نکش
غزلم؛ غصّه نخور، گریه نکن، آه نکش
با دلم قهر نکن، ناله ی جانکاه نکش
من که خود روز و شب از دوری تو می سوزم
تو دگر شعله به انبار پُر از کاه نکش
دل سر در گم من تازه به راه آمده است
باز بیهوده دلم را سوی بیراه نکش
زندگی صحنه ی یک جنگ سراسر درد است
انتظار شب رویایی و دلخواه نکش
تو خودت هاله ی نوری، تو خود مهتابی!
این همه منّت و شرمندگی از ماه نکش
ماه بودن به نگاه تو عجب می آید!
عکس خود را وسط ظلمت یک چاه نکش
من به دزدیدن سیب لب تو محکومم
بیش از این نقشه برای من گمراه نکش
چشم های تو غزل خیز ترین حادثه هاست
غزلم؛ غصّه نخور، گریه نکن، آه نکش
#فرهاد_شریفی
با دلم قهر نکن، ناله ی جانکاه نکش
من که خود روز و شب از دوری تو می سوزم
تو دگر شعله به انبار پُر از کاه نکش
دل سر در گم من تازه به راه آمده است
باز بیهوده دلم را سوی بیراه نکش
زندگی صحنه ی یک جنگ سراسر درد است
انتظار شب رویایی و دلخواه نکش
تو خودت هاله ی نوری، تو خود مهتابی!
این همه منّت و شرمندگی از ماه نکش
ماه بودن به نگاه تو عجب می آید!
عکس خود را وسط ظلمت یک چاه نکش
من به دزدیدن سیب لب تو محکومم
بیش از این نقشه برای من گمراه نکش
چشم های تو غزل خیز ترین حادثه هاست
غزلم؛ غصّه نخور، گریه نکن، آه نکش
#فرهاد_شریفی
۴.۷k
۲۶ فروردین ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.