از آن زمان که زندگی تو را کنار من نخواست

از آن زمان که زندگی، تو را کنار من نخواست
غروب پنجشنبه هم، شبیه عصر جمعه هاست!

هزار روز بی قرار و طعم تلخ انتظار
نگو به من "سکوت کن! که گریه کار بچه هاست"

از آن زمان که رفته ای، به اشک خو گرفته ام
خودت بیا به خانه یا، بگو که خانه ات کجاست؟

نگو دگر ز صبرها، که بین سنگ قبرها
به جستجوی نام تو، دلم پر از گلایه هاست

کدام امید دیگری؟ کدام روز محشری؟
چنین که بعد رفتنت، قیامتی به دل به پاست!

شکایتی نمی کنم، سکوت می کنم دگر؛
فقط بگو چرا خدا، تو را کنار من نخواست؟
#مریم_صفری
دیدگاه ها (۱)

چقدر چشمهایم را بالا بگیرم و اشک ها را برگردانم؟سلّول به سلّ...

نبودی در دلم انگارطوفان شد، چه طوفانیدو پلکم زخمی از شلاق با...

غزلم؛ غصّه نخور، گریه نکن، آه نکشبا دلم قهر نکن، ناله ی جانک...

جیمین فیک زندگی پارت ۹۷#

فوق‌العاده است! هان جیسانگ (Han Jisung) از استری کیدز با انر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط