فیک شوگا
فیک شوگا
گذر سال
پارت ۳۰
.
.
ا.ت:این دوتا داشتن به بحثاشون ادامه میدادندکه
ا.ت:حس نمیکنین اینجا من مزاحمم
جیمین:هومم؟
شوگا:زد تو سر جیمین :خره گفت این اینجا مزاحمه منم جواب میدم بله مزاحمی
ا.ت:یا همین الان پا میشین میرین بیرون یا بیرونتون کنم
جیمین:بیرونمون کن ببینم
یه قوسی به کمر و گردنم دادم که شوگا زیر لب گفت:کارمون ساختست
ا.ت:از رو تخت بلند شدم از یقه جیمین و شوگا گرفتم و گفتم
ا.ت:که نمیرین هان
چند تا کتکشون زدم و
شوگا و جیمین فرار کردن و رفتن بیرون
ا.ت:ترسوها از من میترسن هه
رفتم رو تختم نشستم که دکتر اومد
دکتر:چطورین خانم کیم
ا.ت:خوبه خوب الان هردونفرشونو کتک زدم انداختمشون بیرون
دکتر:پس اینا افتادن بیرون به خاطر تو بود
ا.ت:بله به خاطر من بود
دکتر:باید مراقب باشیم ما کتک نخوریم
ا.ت:خنده
دکتر:خب چکتون کردم خیلی آماده آید فقط خودتون میاین برای مرخص شدنتون
ا.ت:نه من که نمتونم شوگا میتونه
دکتر:خب پس یه ایشون میگم
ا.ت:بله
دکتر رفت بیرون خوشحال بودم که شوگا و تهیونگ رو دارم همینطور جیمین و بقیه
به این فکر میکردم وقتی ما بریم مدرسه قیافه جیا و اکیپش دیدنیه خیلی دلم میخواد ببینمش که چه مدلی قرمز میشه
تو این فکرا بودم داشتم وسیله هامو جمع و جور میکردم که جیمین اومد تو اتاق
جیمین:ا.ت میشه یه لحظه بشینی
ا.ت:جانم بگو
جیمین:ببین میدونم خیلی دارم رک میرم من ... من خیلی زیاد دوست دارم ...عاشقتم.. اگه یه روز شوگا اذیتت کرد یا زبونم لال بهت خیانت کرد من اینجا هستم حتی اگه بچه دارم شدی من پات میمونم و بچتم بزرگ میکنم
نمیدونم چرا دارم این حرفارو میزنم ولی تنها چیزی که میدونم اینه که خیلی خیلی خیلی زیاد دوست دارم حتی شاید بیشتر از شوگا
فقط یه چیز دیگه
و اومد بغلم کرد اونقدر سفت بغلم کرد که داشتم میترکیدم
و بعد ازم جدا شد
یه نگاه به چشمای خمارش کردم فهمیدم چی میخواد اومدم یه قدم برم عقب که کمرم و گرفت و خودشو به من چسبوند و ........
.
.
پایان پارت ۳۰
دوستان واقعا نمیدونم چرا ویسگون بالا نمیاره همش میزنه خطا تا الان چندین بار گذاشتم ولی نمیاد ببخشید از اینکه دیر گذاشتم و بازم ببخشید که دیر به دیر میزارم چون این روزا سرم شلوغه
💖🩷حمایت کنین قشنگا 💖🩷
گذر سال
پارت ۳۰
.
.
ا.ت:این دوتا داشتن به بحثاشون ادامه میدادندکه
ا.ت:حس نمیکنین اینجا من مزاحمم
جیمین:هومم؟
شوگا:زد تو سر جیمین :خره گفت این اینجا مزاحمه منم جواب میدم بله مزاحمی
ا.ت:یا همین الان پا میشین میرین بیرون یا بیرونتون کنم
جیمین:بیرونمون کن ببینم
یه قوسی به کمر و گردنم دادم که شوگا زیر لب گفت:کارمون ساختست
ا.ت:از رو تخت بلند شدم از یقه جیمین و شوگا گرفتم و گفتم
ا.ت:که نمیرین هان
چند تا کتکشون زدم و
شوگا و جیمین فرار کردن و رفتن بیرون
ا.ت:ترسوها از من میترسن هه
رفتم رو تختم نشستم که دکتر اومد
دکتر:چطورین خانم کیم
ا.ت:خوبه خوب الان هردونفرشونو کتک زدم انداختمشون بیرون
دکتر:پس اینا افتادن بیرون به خاطر تو بود
ا.ت:بله به خاطر من بود
دکتر:باید مراقب باشیم ما کتک نخوریم
ا.ت:خنده
دکتر:خب چکتون کردم خیلی آماده آید فقط خودتون میاین برای مرخص شدنتون
ا.ت:نه من که نمتونم شوگا میتونه
دکتر:خب پس یه ایشون میگم
ا.ت:بله
دکتر رفت بیرون خوشحال بودم که شوگا و تهیونگ رو دارم همینطور جیمین و بقیه
به این فکر میکردم وقتی ما بریم مدرسه قیافه جیا و اکیپش دیدنیه خیلی دلم میخواد ببینمش که چه مدلی قرمز میشه
تو این فکرا بودم داشتم وسیله هامو جمع و جور میکردم که جیمین اومد تو اتاق
جیمین:ا.ت میشه یه لحظه بشینی
ا.ت:جانم بگو
جیمین:ببین میدونم خیلی دارم رک میرم من ... من خیلی زیاد دوست دارم ...عاشقتم.. اگه یه روز شوگا اذیتت کرد یا زبونم لال بهت خیانت کرد من اینجا هستم حتی اگه بچه دارم شدی من پات میمونم و بچتم بزرگ میکنم
نمیدونم چرا دارم این حرفارو میزنم ولی تنها چیزی که میدونم اینه که خیلی خیلی خیلی زیاد دوست دارم حتی شاید بیشتر از شوگا
فقط یه چیز دیگه
و اومد بغلم کرد اونقدر سفت بغلم کرد که داشتم میترکیدم
و بعد ازم جدا شد
یه نگاه به چشمای خمارش کردم فهمیدم چی میخواد اومدم یه قدم برم عقب که کمرم و گرفت و خودشو به من چسبوند و ........
.
.
پایان پارت ۳۰
دوستان واقعا نمیدونم چرا ویسگون بالا نمیاره همش میزنه خطا تا الان چندین بار گذاشتم ولی نمیاد ببخشید از اینکه دیر گذاشتم و بازم ببخشید که دیر به دیر میزارم چون این روزا سرم شلوغه
💖🩷حمایت کنین قشنگا 💖🩷
۴.۷k
۲۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.