part 12
part 12
دنیای موازی
کوکی دستشو دور کمرم محکم کرد توی هوا معلق بودیم ارتفاعش زیاد بود
کوکی سرشو کرد توی گردن داشت چکار میکرد
کوکی : چاگیا نترس من اینجام
ا/ت: چاگیا کی جیغغع
با برخورد سر توی سینه ی کوکی جمع کشیدم
چشمامو که باز کردم توی بغل کوکی بودم بقیه اعضا هم بالای سرمون
ا/ت: کوکی خوبی کوکییییییی
کوکی: خوبم خوبم
از روی کوکی بلند شدم دستمو داز کردم تا کوکی بلند شه
کوکی بلند شد لبخنده خرگوشی بهم زد
یونگی : اگه عشق بازیاتون تموم شد بریم
کوکی : بریم ( با خنده )
کوکی : گفتی چاگیا کی اره
ا/ت: اره کی رو میگفتی
کوکی : تو رو دیگه چاگیا
با تعجب برگشتم بهش نگاه کردم که پوقی زد زیر خنده
کوکی : کیوت خوردنی
یعنی اگه بگم لبو شدم دوغ نگفت
جین : بچه ها ساکت ساکت
ا/ت: چی شده ( یواش گفت)
جین : فکر کنم زامبی ها جلو باشن
کوکی : همین کم داشتیم بچه چکار کنیم
نامجون: بچه باید هوای همو داشته باشیم مخصوصا ا/ت
ا/ات لازم نکرده من خودم بلدم
از توی کیفم تیر کمونمو برداشتم
ا/ت: بریم
نامجون : بچه بریم اماده اید
همه باهم : اره
و از این جابود که جنگیدن ما با زامبی ها شروع شد نمیدونم میتونیم سالم از این شهر مرده ها بیایم بیرون یا نه هیچی معلوم نیست نمیدونم وقتی از این دروازه برم بیرون میرم دنیای خودم یا پیش اعضا میمونم و به کوکی میگم که دوستش دارم
رفتیم جلو یک گله زامبی داشتن میومدن طرفمون
نامجون : اماده اید
همه باهم : اره
یکی یکی میومد طرفمون با تیر کمون به اونایی که عقب بودن تیر میزدم اونایی هم که میومدن جلو با چاقو هممون مشغول بودیم یکدفعه یکیشون افتاد روم
ا/ت: جیغغغغ
هر چی سعی میکردم با چاقو بزنمش نمیونستم یکدفعه یک عالمه خون پاشیده شد روی صورتم
و زامبی از روی بدنم رفت اون ور
جین بود که اون کشت ( انتظار داشتی کوکی باشه نخیر من کرم دارم 😂)
جین دستشو آورد جلوه تا بلند شم
ا/ت : ممنونم
همشون اومدم سمتم
تهیونگ : حالت خوبه
ا/ت : من سالمم شما چی
همه با هم : اره
به تک تکتون که نفس نفس میزدن نگاه کردم صورتشون خونی بود رفتم صورته تک تکشونو پاک کردم
تا رسیدم به کوکی با چیزی که دیدم اسک جلوی چشمامو گرفته
اینم از این چون زیاد اصرار کردید من برم دستشویی که ریخت 😑
حمایت فراموش نشه واییی رخت
😣😣
دنیای موازی
کوکی دستشو دور کمرم محکم کرد توی هوا معلق بودیم ارتفاعش زیاد بود
کوکی سرشو کرد توی گردن داشت چکار میکرد
کوکی : چاگیا نترس من اینجام
ا/ت: چاگیا کی جیغغع
با برخورد سر توی سینه ی کوکی جمع کشیدم
چشمامو که باز کردم توی بغل کوکی بودم بقیه اعضا هم بالای سرمون
ا/ت: کوکی خوبی کوکییییییی
کوکی: خوبم خوبم
از روی کوکی بلند شدم دستمو داز کردم تا کوکی بلند شه
کوکی بلند شد لبخنده خرگوشی بهم زد
یونگی : اگه عشق بازیاتون تموم شد بریم
کوکی : بریم ( با خنده )
کوکی : گفتی چاگیا کی اره
ا/ت: اره کی رو میگفتی
کوکی : تو رو دیگه چاگیا
با تعجب برگشتم بهش نگاه کردم که پوقی زد زیر خنده
کوکی : کیوت خوردنی
یعنی اگه بگم لبو شدم دوغ نگفت
جین : بچه ها ساکت ساکت
ا/ت: چی شده ( یواش گفت)
جین : فکر کنم زامبی ها جلو باشن
کوکی : همین کم داشتیم بچه چکار کنیم
نامجون: بچه باید هوای همو داشته باشیم مخصوصا ا/ت
ا/ات لازم نکرده من خودم بلدم
از توی کیفم تیر کمونمو برداشتم
ا/ت: بریم
نامجون : بچه بریم اماده اید
همه باهم : اره
و از این جابود که جنگیدن ما با زامبی ها شروع شد نمیدونم میتونیم سالم از این شهر مرده ها بیایم بیرون یا نه هیچی معلوم نیست نمیدونم وقتی از این دروازه برم بیرون میرم دنیای خودم یا پیش اعضا میمونم و به کوکی میگم که دوستش دارم
رفتیم جلو یک گله زامبی داشتن میومدن طرفمون
نامجون : اماده اید
همه باهم : اره
یکی یکی میومد طرفمون با تیر کمون به اونایی که عقب بودن تیر میزدم اونایی هم که میومدن جلو با چاقو هممون مشغول بودیم یکدفعه یکیشون افتاد روم
ا/ت: جیغغغغ
هر چی سعی میکردم با چاقو بزنمش نمیونستم یکدفعه یک عالمه خون پاشیده شد روی صورتم
و زامبی از روی بدنم رفت اون ور
جین بود که اون کشت ( انتظار داشتی کوکی باشه نخیر من کرم دارم 😂)
جین دستشو آورد جلوه تا بلند شم
ا/ت : ممنونم
همشون اومدم سمتم
تهیونگ : حالت خوبه
ا/ت : من سالمم شما چی
همه با هم : اره
به تک تکتون که نفس نفس میزدن نگاه کردم صورتشون خونی بود رفتم صورته تک تکشونو پاک کردم
تا رسیدم به کوکی با چیزی که دیدم اسک جلوی چشمامو گرفته
اینم از این چون زیاد اصرار کردید من برم دستشویی که ریخت 😑
حمایت فراموش نشه واییی رخت
😣😣
۷.۲k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.