فیک بیبی بوی کوچولوی من پارت:۵
یونگی با داد نسبتا بلند گفت
"سان هو بسته یا معذرت خاهی میکنی یا پارت کنم"
سان هو که ترسیده بود با لکنت گفت
"ب... بخشید"
یونگی با داد گفت
"بلند تر"
این دفعه سان هو بلند تر گفت
"مـ... معذرت م.. میخوام ج.. جیمین"
جیمین با لبخند کیوتش گفت
"من خیلی وقته بخشیدمت سان هو امیدوارم بتونیم باهم دوست بشیم"
سان هو گفت
"حتما... حتما"
جیمین لبخند کیوتی زد که یونگی محو اون لبخند شد
اقای لی از یونگی و جیمین معذرت خاهی کرد و ازشون خواست که یکم پیششون باشن اما یونگی قبول نکرد و با جیمین رفتن سمت خونه
.
.
.
یونگی ویو:
با جیمین به سمت ماشین رفتیم
چند دقیقه ی اول حرفی نزدیم که سر صحبت رو باز کردم
"دیگه اونجوری نخند"
جیمین تعجب کرد و ازم پرسید
"چی؟!"
........
شرایط=نداریم امکان داره یه چند روز نباشم تا پنجشنبه هفته بعد منتظرم باشید:)♡
"سان هو بسته یا معذرت خاهی میکنی یا پارت کنم"
سان هو که ترسیده بود با لکنت گفت
"ب... بخشید"
یونگی با داد گفت
"بلند تر"
این دفعه سان هو بلند تر گفت
"مـ... معذرت م.. میخوام ج.. جیمین"
جیمین با لبخند کیوتش گفت
"من خیلی وقته بخشیدمت سان هو امیدوارم بتونیم باهم دوست بشیم"
سان هو گفت
"حتما... حتما"
جیمین لبخند کیوتی زد که یونگی محو اون لبخند شد
اقای لی از یونگی و جیمین معذرت خاهی کرد و ازشون خواست که یکم پیششون باشن اما یونگی قبول نکرد و با جیمین رفتن سمت خونه
.
.
.
یونگی ویو:
با جیمین به سمت ماشین رفتیم
چند دقیقه ی اول حرفی نزدیم که سر صحبت رو باز کردم
"دیگه اونجوری نخند"
جیمین تعجب کرد و ازم پرسید
"چی؟!"
........
شرایط=نداریم امکان داره یه چند روز نباشم تا پنجشنبه هفته بعد منتظرم باشید:)♡
۶.۴k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.