هاناکی
«هاناکی»
«پارت۱۸»
تهیونگ: یعنی چی
هه جین: من از بچگی توی اون خونه بودم از وقتی که عطر بچه بود یچ توجهی بهش نمیشد و پدرش مادرشو کتک میزد از وقتی مادرش ناپدید شده وقت و بی وقت اونو کتک میزنه حتی با وجود اینکه با شما ازدواج کرده هنوزم اونو کتک میزنه
تهیونگ: برادرش چی؟
هه جین:فکر کنم... اون الان باید..... ۲۵ سالش باشه وقتی ۱۵ سالش بود غیبش زد هیچکس نمیدونه دقیقاً اون کجاست به گفته ارباب رفته خارج که درس بخونه اما کسی از خدمه این حرف اربابو باور نکردند که اون رفته خارج درس بخونه هرچی که باشه تا الان دیگه باید برمیگشت
تهیونگ: باشه میتونی بری
هه جین: بله
تهیونگ: از بچگی داشته سرکوب میخورده معلومه زندگی سختی داشته بیچاره فقط میتونسته سکوت کنه خاطر همین هرچی یونا بهش میگفت چیزی بهش نمیگفت چون عادت کرده بود در برابر سرکوبها سکوت کنه هرکی جای اون بود اول جا میزد با اینکه خیلی درباره خودش و زندگیش نمیدونم ی احساس میکنم کسی نمیتونه جای اون زندگی کنه
«««««««««««(روز مهمونی)»»»»»«»»»»»»»»
هه جین؛پاشو بریم خرید دیگه
ات: ای کمرم.......خرید برا چی
هه جین: امروز روز مهمونیه دیگه
ات: فکر نکنم وقت بشه
هه جین: چرا وقت نشه..... اه پاشو بریم دیگه انقدر تنبل نباش
ات یادش اومد که دفعه پیش که به حرف گوش نداد شاهد چه چیزی بود به خاطر همین تصمیم گرفت همراهش بره
ات: اها باشه بریم
هه جین: زود آماده شو بریم
ات: باشه
ات داشت لباس میپوشید وقتی دقت کردید بدنش پر از کبودیه به خودش تو آینه لبخند زد و گفت
ات: همه چی درست میشه
ات با اینکه میدونستی هیچی قرار نیست درست بشه به خودش دلداری میداد
هه جین: ااااتتتتتتت بریم؟
ات: بریم
هه جین و ات رفتن خرید توی فروشگاه لباس و ات داشت لباس پرو میکرد
ات: هه جین جون عمت این دیگه خوبه
هه جین: نه این یکم زیادی زرق و برق داره
ات: این چندمیه که دارم میپوشم؟
....: حدودا ۱۹۸ تا لباس تا الان پوشیدین
ات: هوووفففف بریم بعدی
ات رفت و لباس بعدی و پوشید
هه جین: واوووووو انگار برای تو ساختنش..... عالیه همینو بردار
ات: خیلی زود تصمیم گرفتی میخوای یه ۱۹۹ تا دیگه بپوشم بعد تصمیم بگیری؟
هه جین: اگه وقت داشتیم حتماً حالا هم دیگه داره دیر میشه بریم
ات: چه عجب شما بلاخره شما فهمیدین داره دیر میشه
هه جین: بریم حالا مگه تو ام ول میکنی
و..........
«««««««««««««««««««««««««««««ا
ببخشید یه مدت نبودم امتحان داشتم پ سه شنبه هم امتحان دارم وی تمام تلاشم و میکنم پارت بزارم
و.... خماری تا فردا😂
«پارت۱۸»
تهیونگ: یعنی چی
هه جین: من از بچگی توی اون خونه بودم از وقتی که عطر بچه بود یچ توجهی بهش نمیشد و پدرش مادرشو کتک میزد از وقتی مادرش ناپدید شده وقت و بی وقت اونو کتک میزنه حتی با وجود اینکه با شما ازدواج کرده هنوزم اونو کتک میزنه
تهیونگ: برادرش چی؟
هه جین:فکر کنم... اون الان باید..... ۲۵ سالش باشه وقتی ۱۵ سالش بود غیبش زد هیچکس نمیدونه دقیقاً اون کجاست به گفته ارباب رفته خارج که درس بخونه اما کسی از خدمه این حرف اربابو باور نکردند که اون رفته خارج درس بخونه هرچی که باشه تا الان دیگه باید برمیگشت
تهیونگ: باشه میتونی بری
هه جین: بله
تهیونگ: از بچگی داشته سرکوب میخورده معلومه زندگی سختی داشته بیچاره فقط میتونسته سکوت کنه خاطر همین هرچی یونا بهش میگفت چیزی بهش نمیگفت چون عادت کرده بود در برابر سرکوبها سکوت کنه هرکی جای اون بود اول جا میزد با اینکه خیلی درباره خودش و زندگیش نمیدونم ی احساس میکنم کسی نمیتونه جای اون زندگی کنه
«««««««««««(روز مهمونی)»»»»»«»»»»»»»»
هه جین؛پاشو بریم خرید دیگه
ات: ای کمرم.......خرید برا چی
هه جین: امروز روز مهمونیه دیگه
ات: فکر نکنم وقت بشه
هه جین: چرا وقت نشه..... اه پاشو بریم دیگه انقدر تنبل نباش
ات یادش اومد که دفعه پیش که به حرف گوش نداد شاهد چه چیزی بود به خاطر همین تصمیم گرفت همراهش بره
ات: اها باشه بریم
هه جین: زود آماده شو بریم
ات: باشه
ات داشت لباس میپوشید وقتی دقت کردید بدنش پر از کبودیه به خودش تو آینه لبخند زد و گفت
ات: همه چی درست میشه
ات با اینکه میدونستی هیچی قرار نیست درست بشه به خودش دلداری میداد
هه جین: ااااتتتتتتت بریم؟
ات: بریم
هه جین و ات رفتن خرید توی فروشگاه لباس و ات داشت لباس پرو میکرد
ات: هه جین جون عمت این دیگه خوبه
هه جین: نه این یکم زیادی زرق و برق داره
ات: این چندمیه که دارم میپوشم؟
....: حدودا ۱۹۸ تا لباس تا الان پوشیدین
ات: هوووفففف بریم بعدی
ات رفت و لباس بعدی و پوشید
هه جین: واوووووو انگار برای تو ساختنش..... عالیه همینو بردار
ات: خیلی زود تصمیم گرفتی میخوای یه ۱۹۹ تا دیگه بپوشم بعد تصمیم بگیری؟
هه جین: اگه وقت داشتیم حتماً حالا هم دیگه داره دیر میشه بریم
ات: چه عجب شما بلاخره شما فهمیدین داره دیر میشه
هه جین: بریم حالا مگه تو ام ول میکنی
و..........
«««««««««««««««««««««««««««««ا
ببخشید یه مدت نبودم امتحان داشتم پ سه شنبه هم امتحان دارم وی تمام تلاشم و میکنم پارت بزارم
و.... خماری تا فردا😂
- ۶.۰k
- ۲۸ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط