بغلم کن که هوا سرد و دلم تبدار است
بغلم کن که هوا سرد و دلم تبدار است
لب تو داغ ترین لحظه ی این دیدار است
بغلم کن که در این دشت فراموشی شب
چشم تو حادثه ای روشن و بی تکرار است
ساحلم باش که من موج تب آلود توام
در برم گیر که موج تو کمی بیمار است
محو چشمان توام ای نفست روشن صبح
حال این پنجره هابی تو شبی غمبار است
کهکشانی است دو بازوی تو در گردن من
بی تو منظومه ی شعر روی سرم آوار است
در شب خسته ی من باش و کمی نور بپاش
بغلم کن که غزل تشنه ی این دیدار است
لب تو داغ ترین لحظه ی این دیدار است
بغلم کن که در این دشت فراموشی شب
چشم تو حادثه ای روشن و بی تکرار است
ساحلم باش که من موج تب آلود توام
در برم گیر که موج تو کمی بیمار است
محو چشمان توام ای نفست روشن صبح
حال این پنجره هابی تو شبی غمبار است
کهکشانی است دو بازوی تو در گردن من
بی تو منظومه ی شعر روی سرم آوار است
در شب خسته ی من باش و کمی نور بپاش
بغلم کن که غزل تشنه ی این دیدار است
- ۳.۴k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط