بغلم کن که هوا سرد و دلم تبدار است

بغلم کن که هوا سرد و دلم تبدار است
لب تو داغ ترین لحظه ی این دیدار است

بغلم کن که در این دشت فراموشی شب
چشم تو حادثه ای روشن و بی تکرار است

ساحلم باش که من موج تب آلود توام
در برم گیر که موج تو کمی بیمار است

محو چشمان توام ای نفست روشن صبح
حال این پنجره هابی تو شبی غمبار است

کهکشانی است دو بازوی تو در گردن من
بی تو منظومه ی شعر روی سرم آوار است

در شب خسته ی من باش و کمی نور بپاش
بغلم کن که غزل تشنه ی این دیدار است
دیدگاه ها (۲)

رُز نمی خواهم، مرا ارکیده ای از لب ببخشبر دلم پس لرزه هایی م...

چرا امشب در آغوش غزلهایم نمی خوابیچرا مثل همیشه نیستی انگار ...

‌ میزنم مثل زلیخا جار: "میخواهم تورا"حضرت معشوقه ، ای دلدار ...

دو سه شب پیش غریبانه دعایی کردمتا سحر گریه از اندوه جدایی کر...

✿┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅┄┅✿#عروسـهـ_سیزدهـ_سالهـ_ارباب🌿🦋#ᑭᗩᖇT_1#عروس‌سی...

پارت بیستو چهارماونیکس**گوشی لنا رو برداشتم زنگ زدم به دادا...

در نیمه های شب پارت ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط