وقتی دوسش داری ولی اون دوسِت نداره
وقتی دوسش داری ولی اون دوسِت نداره
*پنج پارتی
*پارت سوم
چرا اون منو دوست نداره مگه من چیم از اون کم تره( بغض)
کاش با هم بودیم
کاش دوسم داشت
کاش میدونست چقدر دوسش دارم( گریه )
باهمین کاش کاش ها خوابم برد
باصدای مامان از خواب بیدار شدم
مامان:ا.ت ا.ت بیدار شو( داد )
ا.ت:باشه( داد)
رفتم دستشویی تو اینه به خودم نگاه کردم شبیه جن شدم
دستو صورتم رو شستم... رفتم بیرون
یکم کرم زدم و رفتم پایین... مامان داشت سفر رو میچید
مامان:اومدی پایین... بشین
ا.ت:اره
داشتیم غذا میخوردیم که مامان گفت:ا.ت حالت خوبه چرا چشمات قرمزه
ا.ت:خو... خو.... خوبم
مامان:حالاکه میگی باشه.....
ولی کاش واقعا حالم خوب بود
کاش من به عشقم میرسیدم
کاش همه این بلا ها یه خواب باشه
کاش نامجون منو بجایه اون دختره دوست داشت.
داشتم فکر میکردم که باصدای مامان ریشه افکار پاره شد
مامان:ا.ت...... ا.ت....ا.تتتتتتت
ا.ت:ه... هان
مامان:کجایی سه ساعته دارم صدات میکنم
ا.ت:هیچی
مامان: پس بلند شو لباسات رو بپوش الان دانشگاهت دیر میشه
ات: مامان
مامان: بله
آت: میشه امروز نرم دانشگاه
مامان: میدونم حالت بده عیبی نداره میتونی امروز خونه بمونی
ویو نامجون:
رسیدم دانشگاه
هرچقدر گشتم ات نبود
نمیدونم این چند روز چم شده بود چرا باهاش این رفتارارو داشتم
*پنج پارتی
*پارت سوم
چرا اون منو دوست نداره مگه من چیم از اون کم تره( بغض)
کاش با هم بودیم
کاش دوسم داشت
کاش میدونست چقدر دوسش دارم( گریه )
باهمین کاش کاش ها خوابم برد
باصدای مامان از خواب بیدار شدم
مامان:ا.ت ا.ت بیدار شو( داد )
ا.ت:باشه( داد)
رفتم دستشویی تو اینه به خودم نگاه کردم شبیه جن شدم
دستو صورتم رو شستم... رفتم بیرون
یکم کرم زدم و رفتم پایین... مامان داشت سفر رو میچید
مامان:اومدی پایین... بشین
ا.ت:اره
داشتیم غذا میخوردیم که مامان گفت:ا.ت حالت خوبه چرا چشمات قرمزه
ا.ت:خو... خو.... خوبم
مامان:حالاکه میگی باشه.....
ولی کاش واقعا حالم خوب بود
کاش من به عشقم میرسیدم
کاش همه این بلا ها یه خواب باشه
کاش نامجون منو بجایه اون دختره دوست داشت.
داشتم فکر میکردم که باصدای مامان ریشه افکار پاره شد
مامان:ا.ت...... ا.ت....ا.تتتتتتت
ا.ت:ه... هان
مامان:کجایی سه ساعته دارم صدات میکنم
ا.ت:هیچی
مامان: پس بلند شو لباسات رو بپوش الان دانشگاهت دیر میشه
ات: مامان
مامان: بله
آت: میشه امروز نرم دانشگاه
مامان: میدونم حالت بده عیبی نداره میتونی امروز خونه بمونی
ویو نامجون:
رسیدم دانشگاه
هرچقدر گشتم ات نبود
نمیدونم این چند روز چم شده بود چرا باهاش این رفتارارو داشتم
۱۴.۰k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.