وقتی دوسش داری ولی اون دوسِت نداره
وقتی دوسش داری ولی اون دوسِت نداره
*پنج پارتی
*پارت چهارم
ویو ات:
تو اتاقم بودم که موبایلم زنگ زد
برداشتم
ات: بله
@: ببخشید خانم ات
ات: بفرمایید
@: شما باید بیاید دانشگاه و کارای لازم رو برای ترم بعد انجام بدید
ات: باید امروز بیام حتما؟!
@: بله لطفاً
قطع کردم اَه یبار خواستیم دانشگاه نریم ها
لباسام رو پوشیدم و رفتم بیرون
مامان: ات داری کجا میری؟
ات: مامان از دانشگاه گفتن برم کارای لازم برای ترم بعدم رو انجام بدم خدافظ
مامان: باشه مراقب خودت باش خدافظ
رسیدم دانشگاه همه ی بچه ها داشتن تو حیاط کارهای متفاوت انجام میدادن
نامجون و بین اونا دیدم
نامجون به طرفم اومد
نامجون: چرا امروز توی کلاس غایب بودی( داد)
چرا اینجوری میکرد می خواستم دهن باز کنم که صدای شلیک اومد
@: بخوابید روی زمین همین الانننننن
همه روی زمین بودیم ولی نامجون ایستاده بود
کشیدمش پایین
ات: بشین دیگه
یکی از اونا به سمتم اومد و بلندم کرد
@: هی این دختر خیلی خوشگله میخوام با خودم ببرمش
نامجون با عصبانیت بلند شد
نامجون: تو خیلی غلط میکنییییی
مرده نامجون و دید منو انداخت زمین و از ما دور شد
ات: نامجون بهتره با این ها دهن به دهن نشیم ممکنه..............
به سمت اون مرده چرخیدم دیدم داره با تفنگ نشونه میگیره
نکنه می خواد به نامجون شلیک کنه
وقتی تیر رو زد زود جلوی نامجون وایسادم ........
شرط: ۱۷ لایک
۲۰ کامنت
*پنج پارتی
*پارت چهارم
ویو ات:
تو اتاقم بودم که موبایلم زنگ زد
برداشتم
ات: بله
@: ببخشید خانم ات
ات: بفرمایید
@: شما باید بیاید دانشگاه و کارای لازم رو برای ترم بعد انجام بدید
ات: باید امروز بیام حتما؟!
@: بله لطفاً
قطع کردم اَه یبار خواستیم دانشگاه نریم ها
لباسام رو پوشیدم و رفتم بیرون
مامان: ات داری کجا میری؟
ات: مامان از دانشگاه گفتن برم کارای لازم برای ترم بعدم رو انجام بدم خدافظ
مامان: باشه مراقب خودت باش خدافظ
رسیدم دانشگاه همه ی بچه ها داشتن تو حیاط کارهای متفاوت انجام میدادن
نامجون و بین اونا دیدم
نامجون به طرفم اومد
نامجون: چرا امروز توی کلاس غایب بودی( داد)
چرا اینجوری میکرد می خواستم دهن باز کنم که صدای شلیک اومد
@: بخوابید روی زمین همین الانننننن
همه روی زمین بودیم ولی نامجون ایستاده بود
کشیدمش پایین
ات: بشین دیگه
یکی از اونا به سمتم اومد و بلندم کرد
@: هی این دختر خیلی خوشگله میخوام با خودم ببرمش
نامجون با عصبانیت بلند شد
نامجون: تو خیلی غلط میکنییییی
مرده نامجون و دید منو انداخت زمین و از ما دور شد
ات: نامجون بهتره با این ها دهن به دهن نشیم ممکنه..............
به سمت اون مرده چرخیدم دیدم داره با تفنگ نشونه میگیره
نکنه می خواد به نامجون شلیک کنه
وقتی تیر رو زد زود جلوی نامجون وایسادم ........
شرط: ۱۷ لایک
۲۰ کامنت
۱۵.۴k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.