FoRGoTTEN 🍷⛓️
FoRGoTTEN 🍷⛓️
PT 6
جیهوپ: ات برو تو اتاق من
جونگ کوک: چرا اون وقت
جیهوپ: ات نشنیدی چی گفتم
ترسیدم لباسام رو برداشتم می خواستم برم
کوک از دستم گرفت
جونگ کوک: همینجا میمونی
جیهوپ: ولش کن تا عصبانی نشدم.
یقه هم رو گرفته بودن زود از اتاق خارج شدم رفتم تو اتاق جیهوپ
جیهوپ نسبت به بقیه کمتر ترس داشت
رفتم حموم و لباسام رو عوض کردم
از حموم در اومدم که جیهوپ رو روی تخت دیدم
ات: هوپی چی شد دعوا که نکردین؟
جوابمو نمیداد
آت: جیهوپ.....
رفتم نزدیک که بلند شد و از تاریکی در اومد
اون که جیهوپ نبود
ات: تو.... دیگه ....کی..... هستی!!
@: میدونی چه بلا هایی قراره سرت بیارن!!
ات: چی!!!......
@: اونا قراره وقتی ۱۸ سالت شد با هم دعوایی راه بندازن هر کدوم برنده شدن تو عروس اون میشی
ات: چرا من باید عروس یه خوناشام بشم
@: چون تو ملکه خونی هستی و خونت خیلی خاصه توی خوانوادت هیچ دختری وجود نداره پس برای همین تو قدرت زیادی داری و هر خوناشامی دنبالته
ات: خب اگه من با یکیشون ازدواج کنم اون یکی ها چی میشن
@: خب اونا ممکنه بمیرن یا به زندگیشون ادامه بدن
ات: خب چرا باید بمیرن من اینو نمی خوامممم
@: گفتم که اونا با هم جنگ میکنن و همدیگرو میکشن در صورتی اونا زنده میمونن که تو.......
پسرا همشون داخل اتاق شدن
شوگا: تو اینجا چیکار میکنییییی ( داد)
چشمای همشون قرمز و خونی شده بود
@: گفتم که همه چیز و به ملکه خونیتون میگم
جین: هی تو چطور جرعت کردیییی
می خواست اون مرده رو بگیره که ناپدید شد
تو فکر این بودم که
ولی همشون چطور میتونن زنده بمونن!!!.......
PT 6
جیهوپ: ات برو تو اتاق من
جونگ کوک: چرا اون وقت
جیهوپ: ات نشنیدی چی گفتم
ترسیدم لباسام رو برداشتم می خواستم برم
کوک از دستم گرفت
جونگ کوک: همینجا میمونی
جیهوپ: ولش کن تا عصبانی نشدم.
یقه هم رو گرفته بودن زود از اتاق خارج شدم رفتم تو اتاق جیهوپ
جیهوپ نسبت به بقیه کمتر ترس داشت
رفتم حموم و لباسام رو عوض کردم
از حموم در اومدم که جیهوپ رو روی تخت دیدم
ات: هوپی چی شد دعوا که نکردین؟
جوابمو نمیداد
آت: جیهوپ.....
رفتم نزدیک که بلند شد و از تاریکی در اومد
اون که جیهوپ نبود
ات: تو.... دیگه ....کی..... هستی!!
@: میدونی چه بلا هایی قراره سرت بیارن!!
ات: چی!!!......
@: اونا قراره وقتی ۱۸ سالت شد با هم دعوایی راه بندازن هر کدوم برنده شدن تو عروس اون میشی
ات: چرا من باید عروس یه خوناشام بشم
@: چون تو ملکه خونی هستی و خونت خیلی خاصه توی خوانوادت هیچ دختری وجود نداره پس برای همین تو قدرت زیادی داری و هر خوناشامی دنبالته
ات: خب اگه من با یکیشون ازدواج کنم اون یکی ها چی میشن
@: خب اونا ممکنه بمیرن یا به زندگیشون ادامه بدن
ات: خب چرا باید بمیرن من اینو نمی خوامممم
@: گفتم که اونا با هم جنگ میکنن و همدیگرو میکشن در صورتی اونا زنده میمونن که تو.......
پسرا همشون داخل اتاق شدن
شوگا: تو اینجا چیکار میکنییییی ( داد)
چشمای همشون قرمز و خونی شده بود
@: گفتم که همه چیز و به ملکه خونیتون میگم
جین: هی تو چطور جرعت کردیییی
می خواست اون مرده رو بگیره که ناپدید شد
تو فکر این بودم که
ولی همشون چطور میتونن زنده بمونن!!!.......
۹.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.