P68
وقتش بود خودم جمع جور کنم من اینجا رو بلد بودم ، سعی کردم به مغزم فشار بیارم تا یادم بیاد قبلا چجوری فرار کردم که یهو به هان و لینو برخوردم
_یوری
+بچه ها شما اینجایید خیلی خوشحالم که پیداتون کردم ، راستش من نتونستم هه این و ای ان پیدا کنم
_هه این... هه این با من بود ولی نتونستم ازش محافظت کنم
از چهرش میخوندم که ناراحت که یکهو خونم خشک شد
+نکنه هه این
_نه اون حالش خوبه یعنی امیدوارم فقط اونا بهش یه ماموریت دادن ما از هم جدا کردن به هر حال ما حالا باید بقیه رو پیداشون کنیم
&درسته نمیتونیم بدون اونا خارج بشیم، یوری نمیتونی اینجا هک کنی
+من هیچ دستگاهی همراهم ندارم همه جا پر دوربین و محافظ پس فکر نکنم بشه، اما من تقریبا اینجا بلدم بیاید بریم، اما اینبار نباید از هم جدا بشیم
این گفتم و هر سه تامون توی راهرو حرکت کردیم هیچکدوم ایده ای نداشتیم که چطور میتونیم خارج بشیم، تقریبا نیم ساعت از گشتن بیهودمون توی راهرو ها میگذشت و هیچکس پیدا نکردیم نه ای ان نه هه این و چان فقط خودمون بودیم خسته شده بودم که یکهو ایستادم انگار چیز عجیبی دیدم چند قدم عقب رفتم
+مربع
_مربع؟
+اره نگاه کنید روی دیوار مربع کشیده شده
_خب چه معنی میده
+نمیدونم اما هرچی هست الکی نیست حتماً معنی داره
زل زدم به عکس مکعب روی راهرو که یکهو سرم تیر کشید و یادم اومد، اره یادم اومد من نقشه این اتاق فرار کوفتی توی اتاق موهیول دیده بودم
+بچه ها من قبلا نقشه اینجا رو دیدم.. الان یادم اومد اینجا یه مربع تو در تو و بقیه راهرو های اضافی برای گمراه کردن
_چییی تموم این مدت یعنی میدونستی؟ خب از کجا باید بدونیم دقیقا کجاییم چحوری باید خارج بشیم..
+اینجا فقط یه راه مستقیم داره برای خروج
یکم به اطراف نگاه کردم جایی که بودیم به هشت راهرو ختم میشد یعنی به غیر از چهار ضلع مثلث چندتا راه گمراه کننده هم بودن
+بچه ها اگر اینجا یه مربع تو در تو باشه با کلی راهرو و اتاق.. ما الان دقیقا وسط مربع قرار داریم اما چیزی که نمیدونم این که کدوم این اتاق ها واقعا مستقیم به راه فرار ختم میشه باید پخش بشیم
با سر حرفم تایید کردن و پخش شدیم
هه این ویو:
توی ۱۸ دسامبر یوری توسط یه شکنجه گر و دشمن پدربزرگ دزدیده شد و توی ۲۰ دسامبر درست دو روز بعد من دزدیده شدم و دقیقا یک هفته بعد فلیکس برای همیشه به استرالیا رفت پس حالا میفهمم دلیل این کار پدربزرگ بود چی بوده.. میخواست از اون محافظت کنه
توی جشن بزرگ و مهمونی تولد کیم هارین دختر محبوب رییس و مادر یوری بر اثر مسموم شدگی و دسیسه خدمتکاران کشته میشه و در نهایت به فاصله یک سال بعد پدر یوری توی یه انفجار بزرگ مبهم توی یکی از ماموریت ها کشته میشه، مادر من به مدت ۳ سال به خارج کشور اول در ژاپن بعد کانادا و در نهایت قبرس میره و هر بار با اسم های تقلبی برای محافظت
_هه این حالت خوبه؟
+این.. این وحشتناک اونا از کل زندگی ما خبر داشتن اونا اون عوضیا..
دستام فشار دادم و چشمام بستم
_اروم باش همه چی درست میشه.. هی اینجا رو نگاه این عکس ها مربوط به وقتی که سایکو های تقلبی پیداشون شد
به عکسا نگاه کردم راست میگفت
+فکر کنم میخواسته من دنبال خودش اینجوری بکشونه فکر کنم من تنها سایکو ای نیستم که اون ساخته
با عصبانیت به عکسا نگاه میکردم که اخرین تیکه عکس پیدا کردم با نوشته عجیب پشتش
"طبق اخرین اطلاعات پارک موهیول و همدستی سانجون یکی از افراد سازمان رقیب به قصد خیانت به سازمان موجب انفجار سه کارخونه بزرگ کیم شدند و توی این حادثه افراد مهمی از رییس کیم و البته داماد جوانش کشته شدند، موهیول: همونطور که اون همه چیز باقی مونده از من گرفت من هم همه چیز از اون میگیرم "
نوشته قرمز زیرش خوندم موهیول دیگه کیه؟.. وایستا نکنه..
+این ادم برای انتقام این بلا هارو سر ما آورده این اخرین تیکه پازل چان اون عوضی بخاطر انتقام اینکار کرده
با گفتن این صدای دست زدن کسی شنیدم که هردو رومون به پشت کردیم و با چیزی که میدیدم سست شدم اون ..... اون همون دزد عوضی بود که من دزدید و تمام سالها عذابم داد اون بود
_سلام دوباره سایکو
+ت تو
_فکر کنم به نیمه های اخر بازی
_یوری
+بچه ها شما اینجایید خیلی خوشحالم که پیداتون کردم ، راستش من نتونستم هه این و ای ان پیدا کنم
_هه این... هه این با من بود ولی نتونستم ازش محافظت کنم
از چهرش میخوندم که ناراحت که یکهو خونم خشک شد
+نکنه هه این
_نه اون حالش خوبه یعنی امیدوارم فقط اونا بهش یه ماموریت دادن ما از هم جدا کردن به هر حال ما حالا باید بقیه رو پیداشون کنیم
&درسته نمیتونیم بدون اونا خارج بشیم، یوری نمیتونی اینجا هک کنی
+من هیچ دستگاهی همراهم ندارم همه جا پر دوربین و محافظ پس فکر نکنم بشه، اما من تقریبا اینجا بلدم بیاید بریم، اما اینبار نباید از هم جدا بشیم
این گفتم و هر سه تامون توی راهرو حرکت کردیم هیچکدوم ایده ای نداشتیم که چطور میتونیم خارج بشیم، تقریبا نیم ساعت از گشتن بیهودمون توی راهرو ها میگذشت و هیچکس پیدا نکردیم نه ای ان نه هه این و چان فقط خودمون بودیم خسته شده بودم که یکهو ایستادم انگار چیز عجیبی دیدم چند قدم عقب رفتم
+مربع
_مربع؟
+اره نگاه کنید روی دیوار مربع کشیده شده
_خب چه معنی میده
+نمیدونم اما هرچی هست الکی نیست حتماً معنی داره
زل زدم به عکس مکعب روی راهرو که یکهو سرم تیر کشید و یادم اومد، اره یادم اومد من نقشه این اتاق فرار کوفتی توی اتاق موهیول دیده بودم
+بچه ها من قبلا نقشه اینجا رو دیدم.. الان یادم اومد اینجا یه مربع تو در تو و بقیه راهرو های اضافی برای گمراه کردن
_چییی تموم این مدت یعنی میدونستی؟ خب از کجا باید بدونیم دقیقا کجاییم چحوری باید خارج بشیم..
+اینجا فقط یه راه مستقیم داره برای خروج
یکم به اطراف نگاه کردم جایی که بودیم به هشت راهرو ختم میشد یعنی به غیر از چهار ضلع مثلث چندتا راه گمراه کننده هم بودن
+بچه ها اگر اینجا یه مربع تو در تو باشه با کلی راهرو و اتاق.. ما الان دقیقا وسط مربع قرار داریم اما چیزی که نمیدونم این که کدوم این اتاق ها واقعا مستقیم به راه فرار ختم میشه باید پخش بشیم
با سر حرفم تایید کردن و پخش شدیم
هه این ویو:
توی ۱۸ دسامبر یوری توسط یه شکنجه گر و دشمن پدربزرگ دزدیده شد و توی ۲۰ دسامبر درست دو روز بعد من دزدیده شدم و دقیقا یک هفته بعد فلیکس برای همیشه به استرالیا رفت پس حالا میفهمم دلیل این کار پدربزرگ بود چی بوده.. میخواست از اون محافظت کنه
توی جشن بزرگ و مهمونی تولد کیم هارین دختر محبوب رییس و مادر یوری بر اثر مسموم شدگی و دسیسه خدمتکاران کشته میشه و در نهایت به فاصله یک سال بعد پدر یوری توی یه انفجار بزرگ مبهم توی یکی از ماموریت ها کشته میشه، مادر من به مدت ۳ سال به خارج کشور اول در ژاپن بعد کانادا و در نهایت قبرس میره و هر بار با اسم های تقلبی برای محافظت
_هه این حالت خوبه؟
+این.. این وحشتناک اونا از کل زندگی ما خبر داشتن اونا اون عوضیا..
دستام فشار دادم و چشمام بستم
_اروم باش همه چی درست میشه.. هی اینجا رو نگاه این عکس ها مربوط به وقتی که سایکو های تقلبی پیداشون شد
به عکسا نگاه کردم راست میگفت
+فکر کنم میخواسته من دنبال خودش اینجوری بکشونه فکر کنم من تنها سایکو ای نیستم که اون ساخته
با عصبانیت به عکسا نگاه میکردم که اخرین تیکه عکس پیدا کردم با نوشته عجیب پشتش
"طبق اخرین اطلاعات پارک موهیول و همدستی سانجون یکی از افراد سازمان رقیب به قصد خیانت به سازمان موجب انفجار سه کارخونه بزرگ کیم شدند و توی این حادثه افراد مهمی از رییس کیم و البته داماد جوانش کشته شدند، موهیول: همونطور که اون همه چیز باقی مونده از من گرفت من هم همه چیز از اون میگیرم "
نوشته قرمز زیرش خوندم موهیول دیگه کیه؟.. وایستا نکنه..
+این ادم برای انتقام این بلا هارو سر ما آورده این اخرین تیکه پازل چان اون عوضی بخاطر انتقام اینکار کرده
با گفتن این صدای دست زدن کسی شنیدم که هردو رومون به پشت کردیم و با چیزی که میدیدم سست شدم اون ..... اون همون دزد عوضی بود که من دزدید و تمام سالها عذابم داد اون بود
_سلام دوباره سایکو
+ت تو
_فکر کنم به نیمه های اخر بازی
- ۲.۵k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط