Pt

Pt28
ساعت شیش رفتم خونه لباسمو در آوردم یه حموم رفتم بعد شروع کردم به درست کردن شام سوشی و کیمچی و دوبدوبگی درست کردم با نودل تند تا کوک بیاد خونه ساعت ۸:۵۰ دقیقه بود میز رو چیدم شراب هارم ریختم بعد نبود بعد از کلی کار کنار هم یه شام و شراب خوب بخوریم با صدا کوک رفتم سمتش کوک:ا.ته عزیزم ا.ت:اینجام رفتم سمتش ا.ت:خوش اومدی مردمن (اوق) کوک:ممنون عزیزم بوسه ریزی رو لبا هم گذاشتیم ا.ت:زود برو حموم و بیا باهم شام بخوریم کوک:باشه عزیزم کوک رفت حموم یه دوش گرفت و اومد بیرون لباسشو تنش کرد یه تیشرت مشکی و یه شلوارک مشکی پاش کرد رفت بیرون و با میز چیده شده مواجه شد کوک:وای وای ا.تم چه کرده(کوکی رو دیوونه کرده) ا.ت:گفتن بعد از کلی کار کردن یه شام دو نفره به همراه شراب خیلی مچسبه کنار هم نشستن و مشغول غذا خوردن شدم ا.ته:کارارو واسه برگشتمون به کره انجام دادی؟ کوک:آره عزیزم به تهیونگ و جیمین سپردم ا.ت:کی برمیگردیم کوک:هفته دیگه ا.ت:اون مشنیتو کوک:کاری کرده عزیزم ا.ت:هواسم هست زیادی بهت میچسبه از اونجایی که نمیخوام نظم شرکت بهم بریزه کاری باهاش ندارم کوک:حسودی می‌کنی ا.ت:معلومه که حسودی میکنم دفع بعدی با پا میرم تو دهنش کوک خنده ای کرد کوک:حرص نخور عزیزم اخراجش میکنم ا.ت:تو نمیکردیم من اخراجش میکردم اونجوریم بهم نخند یادت نمیاد دماغ اون یارو مرده رو شکوندی کوک:حرفشو نزن اعصابم بهم می‌ریزه چطور جرعت میکنه به زنع من پیشنهاد بده و چشم داشته باشه ا.ت:اگه اونو اخراج کنم مینسو رو میارم جاش کوک:عالیه عزیزم بعد اینکه غذامونو خوردیم شراب هامون رو برداشتیم و رو مبل تو بغل هم نشستیم یه دستمو دور کمر کوک حلقه کردم اونم دستشو دور شونم انداخت شراب هامون رو به هم زدیم و خوردیم
دیدگاه ها (۰)

Pt29کوک:خیلی خوشمزه بود ا.ته:بازم میخوای کوک:آره رفتم و شیشه...

Pt32به کوک نگاه کردم اونم نگام کرد و لبامو بوسید یک سال بعد ...

Pt27کوک دستمال رو خیس کرد و رو صورت ا.ت کشید دکتر اومد و دست...

Pt26رفتم یکم تو عمارت گشتم هیچ وقت طبقه بالا نگشتم رفتم اونج...

پارت ۸۲ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۱ فیک ازدواج مافیایی

پارت ۹۲ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط