Pt26

Pt26
رفتم یکم تو عمارت گشتم هیچ وقت طبقه بالا نگشتم رفتم اونجا تاریک بود دوباره رفتم پایین رفتم تو حیاط میدونستم کسی داره نزدیکم میشه برگشتم که چاقویی جلو چشم قرار گرفت ولی قبل اینکه بزنه بهم دستشو گرفتم پیچوندم و با پام زدم تو شکمش که چاقو کشیده شد به دستم جیغی زدم و به چشام خاک پاچید نمیتونستم ببینم افتادم زمین مرده اومد طرفم که صدا تیر اومد و مرده افتاد زمین وقتی افتاد چشم به کوک خورد
ویو کوک
مشغول کارم بودم که به گوشیم پیام اومد ناشناس بود ....با عشقت خدافظی کن جئون تا این پیام رو دیدم شرکت رو ول کردم به سمت عمارت رفتم با آخرین سرعت رسیدم به عمارت اصلحمو از داشبرد ماشین برداشتم و رفتم عمارت که صدا جیغ اومد کوک:ا.ت(داد) رفتم تو حیاط با صحنه ای که دیدم یه لحظه خون به مغزم نرسید و شلیک کردم دوبار شلیک کردم سریع رفتم سمت ا.ت کوک:ا.ته جنازه مرده رو انداختم اونور رفتم سمتش دستش زخم شده بود ا.ت:کوک آخ کوک:عشقم بغلش کردم سرشو بوسیدم بغلش کردم بردمش تو اتاق چشاش قرمز بود دوباره بست کوک:قربونت برم چشات چیشدع زندگیم ا.ت:خاک پاچید تو چشام یکیو صدا زد جعبه کمک هایه اولیه بیاره با یکم آب و دستمال