پارت ۱۸
پارت ۱۸
#ددی_خشن
کوک از جاش بلند شد ی لحظه ترسیدم
ویو ات
کوک اومد سمتم دستشو گذاشت رو صورتم
کوک: چجوری از دلت در بیارم بیب؟
ات: از دلم در آوردی!🙂
کوک: منکه هنوز کاری نکردم
ات: در آوردی دیگه من برم مینهو تنهاست
کوک: اوک
ویو ات
از اتاق کوک اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق خودم
درو باز کردم مینهو رو دیدم ک رو تخت دراز کشیده و سرش ت گوشی
ات: سلام
مینهو: سلام چی شد خوشش اومد
ات: آره بابا از خداشم باشه (نیشخند)
مینهو: خوبه
ات: من برم حموم راستی ساعت چنده؟
مینهو: ساعت ۶ نیم (شب)
ات: اها جیمین گفت ساعت چند باید بریم؟
مینهو: جیمین گفت باید ساعت ۷ اونجا باشیم
ات: خوبه پس من برم ی دوش ی ربعی بگیرم
مینهو :خوب
ویو ات
رفتم حموم ی دوش گرفتم و اومدم بیرون
دیدم مینهو نیست شاید رفته پایین خلاصه
رفتم جلو اینه و ی آرایش ملایم کردم و لباسمو پوشیدم و عطر تلخمو زدم و موهامو حالت دادم
ویو کوک
رفتم حموم اومدم رفتم جلو اینه موهامو شونه کردم و کت و شلوارمو پوشیدم و عطر تلخ مردونمو زدم و رفتم پایین
ویو ات در اتاق باز کردم ک دیدم کوک هم داره
میره پایین
ات:............
#ددی_خشن
کوک از جاش بلند شد ی لحظه ترسیدم
ویو ات
کوک اومد سمتم دستشو گذاشت رو صورتم
کوک: چجوری از دلت در بیارم بیب؟
ات: از دلم در آوردی!🙂
کوک: منکه هنوز کاری نکردم
ات: در آوردی دیگه من برم مینهو تنهاست
کوک: اوک
ویو ات
از اتاق کوک اومدم بیرون و رفتم سمت اتاق خودم
درو باز کردم مینهو رو دیدم ک رو تخت دراز کشیده و سرش ت گوشی
ات: سلام
مینهو: سلام چی شد خوشش اومد
ات: آره بابا از خداشم باشه (نیشخند)
مینهو: خوبه
ات: من برم حموم راستی ساعت چنده؟
مینهو: ساعت ۶ نیم (شب)
ات: اها جیمین گفت ساعت چند باید بریم؟
مینهو: جیمین گفت باید ساعت ۷ اونجا باشیم
ات: خوبه پس من برم ی دوش ی ربعی بگیرم
مینهو :خوب
ویو ات
رفتم حموم ی دوش گرفتم و اومدم بیرون
دیدم مینهو نیست شاید رفته پایین خلاصه
رفتم جلو اینه و ی آرایش ملایم کردم و لباسمو پوشیدم و عطر تلخمو زدم و موهامو حالت دادم
ویو کوک
رفتم حموم اومدم رفتم جلو اینه موهامو شونه کردم و کت و شلوارمو پوشیدم و عطر تلخ مردونمو زدم و رفتم پایین
ویو ات در اتاق باز کردم ک دیدم کوک هم داره
میره پایین
ات:............
۴۱.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.