رمان عشق و نفرت

رمان عشق و نفرت


پارت7


قبل از اینکه سوار هواپیما شیم رفتیم که لباس زیر بخریم من جیا ست خرگوشی بو‌د جیا بیا اینو ببر من میگفتم نمی خوام هی میگفت ببر قایمکی گذاشتش رفتیم رسیدیم لندن

جیا: ببینم چی خریدی

آت: باشه

داشتم بهش نشون میدادم ست خرگوشی رو دیدیم

آت: جیا این چیه تو اینو گذاشتی

جیا: آره من بهت گفتم می خوام که خاله بشم

آت: جیا من قرار به فاک برم چیکار کردی

یکم بحث کردیم

جونگ‌کوک آمد

جونگ‌کوک : این لباس زیره چیه درموردش حرف می‌زنیم

آت: هیچی

جونگ کوک : زودباش بگو

آت: ما می خوایم بریم بازار

جونگ کوک : باشه برگشتی تاوانشو میدی

آت: چیکار کردم که تاوان

جیا : حق با جونگ کوک

آت: جیا خفشو همینجا لهت میکنم

جیا: مگه دروغه

آت: ....

جیا: جونگ‌کوک من دوست دارم خاله شم

جونگ کوک : امشب خاله میشی

جیا: آخ جون

آت: خفشو بیشعور من امشب بخاطر تو قراره به فاک برم میفهمی

جیا: بیا بریم بازار

آت: بریم


مایل به پارت بعد هستین توی کامنتا بگین اگر لایک ها بالای ۲۰ برن پارت بعد رو میزارم
دیدگاه ها (۴)

بچه می خوام این رمان. بنویس اسم رمان: دختر رویاییاگر می خوای...

رمان عشق و نفرت جنبه ندارید لطفاً نخونیدپارت۸ویو ات : ما رفت...

رمان عشق و نفرت پارت۶جونگ کوک : بریم بخوابیم بچه ها بیاین دا...

ارمان عشق و نفرت پارت 5صبح شد آت خیلی درد داشت کوک رفت غذا پ...

رمان عشق و نفرت پارت ۹صبح شد آت خیلی درد داشت داشت بزور راه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط