🍁🍁🍁🍁
🍁🍁🍁🍁
#خان_زاده #پارت87 #جلد_دوم
برنده این بازی منم اهورا حق منه درسته توی گذشته اشتباه کردم و رفتم و ترکش کردم اما اینو هیچوقت
یادت نره که اهورا عاشق منه هنوزم جرأت نمی کنه توی چشمای من نگاه کنه و باهام حرف بزنه درسته داد و بیداد میکنه اما اینا همه به خاطر دل خوریش از من نه اینکه از من متنفر باشه.
تو یه دختر داری اینو قبول دارم اما من عشق زندگیه این آدمم و برگشتم عشقمو پس بگیرم .
نباید جلوی این زن کم می آوردم باید کاری می کردم که منو ضعیف نببینه از از جام بلند شدم و با خنده ای که روی صورتم به زور به نمایش گذاشته بودم رو بهش گفتم شاید عشقی که تو ازش دم میزنی واقعی بوده باشه اما اهورا الان فقط و فقط منو دوست داره به خاطر اینکه من رو کنارش نگه داره خیلی کارا کرده و خیلی چیزا رو پشت سر گذاشته الان من و دخترم براش مهمیم و بچه ای که توی راه داریم نه تو ...
خیالات خوامتو بزار کنار کیمیا به خودت بیا من زنشم و تو توی زندگی هیچ کاره اینو قبول کن و پا تو از زندگی ما بکش بیرون امیدوارم تو هم یه روزی دوباره عاشق بشی با کسی که لیاقتشو داری زندگی کنی اما سعی کن چوب لای چرخ زندگی بقیه نکنی که بدتر از این سرت میاد...
کیمیا بیخیال تلویزیونو روشن کردو دوباره به صفحه خیره شد گفت
_ این بازی که شروع کردم و تا به خواستم نرسم رهاش نمیکنم خواسته من حق منه من از حقم بیشتر نمی خوام شوهر تو حق منه...
عصبی بودم اما نمیدونستم باید چیکار کنم و چه حرفی بزنم باید با اهورا در مورد این عشق بزرگی که قبلا داشتن حرف میزدم تا بفهمم چقدر از حرفاش واقعیت بوده و چقدر دروغ از کیمیا فاصله گرفتم و به سمت اتاق دخترم رفتم مونی با عروسکهاش داشت بازی میکرد با خودم گفتم کاش منم بچه بودم و فارغ از این دنیای زشت که بتونم کمی آرامش داشته باشم از وقتی که زن اهورا شده بودم یک روز خوش ندیده بودم تا شب به سختی کیمیا روتحمل کردم به امید اینکه اهورا میاد و کمی آروم میگیرم اما اهورا این قدر دیر کرده بود که کیمیا بتونه بیشتر و بیشتر منو عصبی کنه بالاخره وقتی ساعت ۱۰ شب شد اهورا از راه رسید با باز شدن در خونه به سمت اتاقم رفتم
ازش دلخور بودم این روزا باید بیشتر هوای منو داشته باشه اما انگار مثل همیشه سرش با کارش گرم بود و من براش توی اولویت نبودم خوب میدونست الان زنی مثل کیمیا توی خونه منه و من چقد دارم اذیت میشم اما بازم به خاطر من زود به خونه برنگشته بود.
🌹🍁
#کوچولوهاےناز❤😍😍😍❤ #iran #wallpaper #نوشته_عاشقانه #فردوس_برین #کپی_با_ذکر_صلوات_جهت_سلامتی_و_تعجیل_در_ظهور_امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف_آزاد #رمضان_کریم🌙🌹🍃 #عاشقانه #FANDOGHI #جذاب #عکس_نوشته
#خان_زاده #پارت87 #جلد_دوم
برنده این بازی منم اهورا حق منه درسته توی گذشته اشتباه کردم و رفتم و ترکش کردم اما اینو هیچوقت
یادت نره که اهورا عاشق منه هنوزم جرأت نمی کنه توی چشمای من نگاه کنه و باهام حرف بزنه درسته داد و بیداد میکنه اما اینا همه به خاطر دل خوریش از من نه اینکه از من متنفر باشه.
تو یه دختر داری اینو قبول دارم اما من عشق زندگیه این آدمم و برگشتم عشقمو پس بگیرم .
نباید جلوی این زن کم می آوردم باید کاری می کردم که منو ضعیف نببینه از از جام بلند شدم و با خنده ای که روی صورتم به زور به نمایش گذاشته بودم رو بهش گفتم شاید عشقی که تو ازش دم میزنی واقعی بوده باشه اما اهورا الان فقط و فقط منو دوست داره به خاطر اینکه من رو کنارش نگه داره خیلی کارا کرده و خیلی چیزا رو پشت سر گذاشته الان من و دخترم براش مهمیم و بچه ای که توی راه داریم نه تو ...
خیالات خوامتو بزار کنار کیمیا به خودت بیا من زنشم و تو توی زندگی هیچ کاره اینو قبول کن و پا تو از زندگی ما بکش بیرون امیدوارم تو هم یه روزی دوباره عاشق بشی با کسی که لیاقتشو داری زندگی کنی اما سعی کن چوب لای چرخ زندگی بقیه نکنی که بدتر از این سرت میاد...
کیمیا بیخیال تلویزیونو روشن کردو دوباره به صفحه خیره شد گفت
_ این بازی که شروع کردم و تا به خواستم نرسم رهاش نمیکنم خواسته من حق منه من از حقم بیشتر نمی خوام شوهر تو حق منه...
عصبی بودم اما نمیدونستم باید چیکار کنم و چه حرفی بزنم باید با اهورا در مورد این عشق بزرگی که قبلا داشتن حرف میزدم تا بفهمم چقدر از حرفاش واقعیت بوده و چقدر دروغ از کیمیا فاصله گرفتم و به سمت اتاق دخترم رفتم مونی با عروسکهاش داشت بازی میکرد با خودم گفتم کاش منم بچه بودم و فارغ از این دنیای زشت که بتونم کمی آرامش داشته باشم از وقتی که زن اهورا شده بودم یک روز خوش ندیده بودم تا شب به سختی کیمیا روتحمل کردم به امید اینکه اهورا میاد و کمی آروم میگیرم اما اهورا این قدر دیر کرده بود که کیمیا بتونه بیشتر و بیشتر منو عصبی کنه بالاخره وقتی ساعت ۱۰ شب شد اهورا از راه رسید با باز شدن در خونه به سمت اتاقم رفتم
ازش دلخور بودم این روزا باید بیشتر هوای منو داشته باشه اما انگار مثل همیشه سرش با کارش گرم بود و من براش توی اولویت نبودم خوب میدونست الان زنی مثل کیمیا توی خونه منه و من چقد دارم اذیت میشم اما بازم به خاطر من زود به خونه برنگشته بود.
🌹🍁
#کوچولوهاےناز❤😍😍😍❤ #iran #wallpaper #نوشته_عاشقانه #فردوس_برین #کپی_با_ذکر_صلوات_جهت_سلامتی_و_تعجیل_در_ظهور_امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف_آزاد #رمضان_کریم🌙🌹🍃 #عاشقانه #FANDOGHI #جذاب #عکس_نوشته
۱۳.۵k
۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.