فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
part²⁰
*صبح
ویو چه مین
صبح اول وقت بیدار شدم هرچند که اصلا نخوابیدم
سریع لباس کارم رو پوشیدم و رفتم سرکار
وقتی دیدن که زودتر ساعت شروع شیفتم آمدم یکم تعجب کردن
آخه من هیچ وقت زودتر از ساعت شیفت کارم نمیامدم اینقدر زود
خلاصه پرسیدم ببینم رئیس آمده یا نه و گفتن که جلسه داره و الان نمیاد
خیلی خوشحال شدم و گفتم که باید برم پرونده ها رو از اتاق رئیس بیارم و گفت که باشه برو
منم خیلی سریع رفتم تا یهوقت جلسه اش شروع نشه و بیاد
رفتم توی اتاق و یه در دیدم و تا خواستم بازش کنم دیدم در قفله
خواستم دنبال کلیدش بگردم که دیدم رمز داره و باید رمز وارد کنم و اینکارو رو سخت تر میکرد
بیشتر از سه بار نمیشد وارد کرد بگرنه تا ۲۴ ساعت دیگه قفل میشد و هیچ کاری نمیشد کرد
یه رمز وارد کردن ولی باز نشد
خواستم به رمز دیگه وارد کنم که گفتمنمیتونم همین طوری رمز بزنم و باید یه فکر بکنم که تاریخ تولد رئیس آمد توی ذهنم و اونو زدم و نبود
یهو یادم افتاد که یه روشی بابام بهم یاد داده بود که بتونم تموم رمزها رو باز کنم
اونو امتحان کردم و خیلی شک داشتم کا باز بشه
این شانس اخرمه و اگه اشتباه بزنم تا ۲۴ساعت دیگه خبری نیست و معلوم نیست که دیگه کی بتونم بیام اینجا
اون روش رو امتحان کردم و یه رمزی آمد رمز خیلی شبیه تاریح تولدم بود ولی خب بهش فکر نکردم و رمز رو زدم و سریع باز شد
خیلی تعجب کردم ولی وقت نداشتم و سریع رفتم توی اتاق و پشت کامپیوتر نشستم و بازش کردم اونم رمز داشت و با اون روش بابام بازش کردم و باز شد
اسم جونگکوک و اسم اتاقش و اسم کدی که بهم داده بود رو زدم و سریع جونگکوک رو آورد و زدم روی باز کردن و رمز جونگکوک باز شد
از الان به بعد جونگکوک دیگه آزاده فقط امیدوارم کاری به من و با کسی نداشته باشه
سریع همه جا رو مثل قبلش کردم و از اتاق بیرون آمدم و در رو بستم و وقتی برگشتم با جسم بزرگ و عضلی برخورد کردم و وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم رئیسه
خیلی ترسیدم و خیلی رفتم عقب و تعلیم کردم و بهش گفتم:
"what mine:رئیس ببخشید بخدا قصدی نداشتم من رو ببخشید"
"boss:چرا عذرخواهی میکنی چه مین مگه چیشده؟"
"what mine:خب من..شما منو ندیدید؟"
"boss:من تازه آمدم دیدم که خوردی بهم"
"what mine:آهان معذرت میخوام"
"boss:چرا؟"
"what mine:از اینکه باهاتون برخورد کردم معذرت میخوام"
"boss:ایرادی نداره اتفاقا خیلی هم خوب شد"
"what mine:ببخشید ولی چرا؟"
"boss:خیلی وقت بود ندیده بودمت دلم برات تنگ شده بود"
"what mine:ببخشید؟"
"boss:هیچی ولش کن حالا پات چطوره بهتره؟خوبی؟"
"what mine:بله رئیس کاملا خوبه خیلی ازتون ممنونم که بهم مرخصی دادید"
"boss:خوبه پس بیشتر مواظب خودت باش"
"what mine:بله چشم حتما"
"what mine:رئیس اگه کاری باهام ندارید میتونم برم سرکار؟"
[(پایانpart²⁰)]
part²⁰
*صبح
ویو چه مین
صبح اول وقت بیدار شدم هرچند که اصلا نخوابیدم
سریع لباس کارم رو پوشیدم و رفتم سرکار
وقتی دیدن که زودتر ساعت شروع شیفتم آمدم یکم تعجب کردن
آخه من هیچ وقت زودتر از ساعت شیفت کارم نمیامدم اینقدر زود
خلاصه پرسیدم ببینم رئیس آمده یا نه و گفتن که جلسه داره و الان نمیاد
خیلی خوشحال شدم و گفتم که باید برم پرونده ها رو از اتاق رئیس بیارم و گفت که باشه برو
منم خیلی سریع رفتم تا یهوقت جلسه اش شروع نشه و بیاد
رفتم توی اتاق و یه در دیدم و تا خواستم بازش کنم دیدم در قفله
خواستم دنبال کلیدش بگردم که دیدم رمز داره و باید رمز وارد کنم و اینکارو رو سخت تر میکرد
بیشتر از سه بار نمیشد وارد کرد بگرنه تا ۲۴ ساعت دیگه قفل میشد و هیچ کاری نمیشد کرد
یه رمز وارد کردن ولی باز نشد
خواستم به رمز دیگه وارد کنم که گفتمنمیتونم همین طوری رمز بزنم و باید یه فکر بکنم که تاریخ تولد رئیس آمد توی ذهنم و اونو زدم و نبود
یهو یادم افتاد که یه روشی بابام بهم یاد داده بود که بتونم تموم رمزها رو باز کنم
اونو امتحان کردم و خیلی شک داشتم کا باز بشه
این شانس اخرمه و اگه اشتباه بزنم تا ۲۴ساعت دیگه خبری نیست و معلوم نیست که دیگه کی بتونم بیام اینجا
اون روش رو امتحان کردم و یه رمزی آمد رمز خیلی شبیه تاریح تولدم بود ولی خب بهش فکر نکردم و رمز رو زدم و سریع باز شد
خیلی تعجب کردم ولی وقت نداشتم و سریع رفتم توی اتاق و پشت کامپیوتر نشستم و بازش کردم اونم رمز داشت و با اون روش بابام بازش کردم و باز شد
اسم جونگکوک و اسم اتاقش و اسم کدی که بهم داده بود رو زدم و سریع جونگکوک رو آورد و زدم روی باز کردن و رمز جونگکوک باز شد
از الان به بعد جونگکوک دیگه آزاده فقط امیدوارم کاری به من و با کسی نداشته باشه
سریع همه جا رو مثل قبلش کردم و از اتاق بیرون آمدم و در رو بستم و وقتی برگشتم با جسم بزرگ و عضلی برخورد کردم و وقتی سرم رو بالا آوردم دیدم رئیسه
خیلی ترسیدم و خیلی رفتم عقب و تعلیم کردم و بهش گفتم:
"what mine:رئیس ببخشید بخدا قصدی نداشتم من رو ببخشید"
"boss:چرا عذرخواهی میکنی چه مین مگه چیشده؟"
"what mine:خب من..شما منو ندیدید؟"
"boss:من تازه آمدم دیدم که خوردی بهم"
"what mine:آهان معذرت میخوام"
"boss:چرا؟"
"what mine:از اینکه باهاتون برخورد کردم معذرت میخوام"
"boss:ایرادی نداره اتفاقا خیلی هم خوب شد"
"what mine:ببخشید ولی چرا؟"
"boss:خیلی وقت بود ندیده بودمت دلم برات تنگ شده بود"
"what mine:ببخشید؟"
"boss:هیچی ولش کن حالا پات چطوره بهتره؟خوبی؟"
"what mine:بله رئیس کاملا خوبه خیلی ازتون ممنونم که بهم مرخصی دادید"
"boss:خوبه پس بیشتر مواظب خودت باش"
"what mine:بله چشم حتما"
"what mine:رئیس اگه کاری باهام ندارید میتونم برم سرکار؟"
[(پایانpart²⁰)]
۵.۵k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.