POV

POV:

توی هواپیما نشسته بودی و منتظر بودی تا هواپیما بلند بشه
تصمیم گرفتی قبل از اینکه هواپیما بلند بشه سری به گوشیت بزنی
نتت رو روشن کردی و فوری یه عکس برات امد
از همون شماره ای بود که بارها گزارشش کرده بودی و به پلیس گزارش داده بودی
چونکه از اطرف این شماره هی عکسهات توی موقعیت های مختلف و همونجایی که هستی برات می‌فرسته
و الان عکسی که فرستاده بود از تو بود؛دقیقا روی همون صندلی و مشخص بود که از پشت سر یکی ازت عکس گرفته
برای اینکه اون طرف رو پیدا کنی و بفهمی که کیه و الان هم بلند بگی که کیه چون توی هواپیما پر آدمه
برای اینکه یه وقت اون فرد ناشناس نره سریع سرت رو برگردوندی تا اون فرد رو ببنی
دقیقا به همونجای که عکس گرفته بود نگاه کردی
و کسی که روی اون صندلی نشسته بود رو دیدی
طرف داشت به تو نگاه می‌کرد
از آخری باری که همو دیدی ۶سال می‌گذشت
و اون کسی نبود جز دوست پسر قبلیت که توی دانشگاه باهاش بودی و بعد از سه سال رابطه ازش جدا شدی
تو اونو خیلی دوست داشتی و عاشقش بودی و فقط چنددقیقه بهش زل زدی و خاطراتی که باهم داشتید از جلوی چشمت رد شد
بعد از اینکه چنددقیقه بهم دیگه زل زدید
اون گوشیش رو برگردوند و عکس که بهت نشون داد همونی عکسی بود که اون طرف ناشناس برات فرستاده بود
اون فرد ناشناس که اون همه عکس رو توی این ۶سال برات میفرستاده و همیشه وقتی نزدیک پسری میشدی اون بهت هشدار میداد دوست پسرت بوده
و بعد با گوشیش کار کرد و برات یه پیام آمد
سریعی رمز‌گوشیت رو باز کردی
پیام از طرف‌ناشناس بود یا همون بهتر دوست پسرت
پیام رو خوندی و چیزی که نوشته شده بود این بود:

"اههه عشقم خیلی دلم برات تنگ شده بود از آخرین بازی که بهم دیگه چشم تو چشم نگاه کردیم ۶سال میگذشت"

نویسنده: دوست پسرت هنوز دنبالته واوووو:)
نظرتون گلا؟
دیدگاه ها (۱۳)

فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱part¹⁹ویو چه مینتوی فکر بودم که زنگ خونه ...

فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱part²⁰*صبحویو چه مینصبح اول وقت بیدار شدم...

قهوه تلخ پارت ۴۶درحال قدم زدن بودم که صدایی توجه ام رو جلب ک...

می‌دونی چرا نتونستم حالتو خوب کنم؟چون دوست داشتی حرفایی که ب...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط