فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
فیک جونگکوک:اتاق۳۱۱
part²¹
what mine:رئیس اگه باهام کاری ندارید میتونم برم سرکار
boss:آره آره مزاحم کارت نمیشم
what mine:ممنونم
ویو چه مین
از کنار رئیس رد شدم و از اتاق رئیس آمدم بیرون و وقتی که در رو بستم پاهام شل شد و افتادم روی پاهام
اینقدر ترسیده بودم که به زور جلوش وایساده بودم و خودمو نگه داشته بودم که نزنم زیر گریه
یه نفس عمیق کشیدم که گیر رئیس نیوفتاد ام و دیگه جونگکوک هم آزاد کردم و دیگه باهامکاری نداره و میتونم برگردم به زندگی قبلیم
کل روز رو مثل قبل شاد بودم و خیلی خوب به بیماران رسیدی میکردم و خیلی خوشحال بودم گه برگشتم به زندگی عادی خودم
کل روز رو تا شت تا آخرین شیفت کاریم خیلی خوب و بدون خسته شدن انجام دادم و اینقدر از اینکه دیگه زندگی عادی خودم خودم رو دارم خوشحال بودم که اصلا خسته نشدم سرکار و تا آخر شب حالم خوب بود
سوار ماشین ام شدم و رفتم خونه
رفتم روی لباسم رو پوشیدم و مثل قبل زندگی خونگی خودم رو داشتم که زنگ خورد
رفتم دم در و از چشم در نگاه کردم و چیزی چز یه بالا تنه سیاه ندیدم
و در رو باز کردم و چهره کسی که دیدم خشکم زد
اون جونگکوک بود!!!
جونگکوک دم در خونه من!
با لباس کامل مشکی و بوتس های مشکی قامت جونگکوک از چهار چوب در پیدا بودو داشتم با ترس بهش نگاه میکردم و خیلی ترسیده بودم
فکر کردم از شرش خلاص شدم ولی اشتباه فکر میکردم!
جونگوک داشت بهمنگاه میکرد
و به چهره وحشت زدم نگاه میکرد و یه نیشخندی زد و بهم گفت:
Jungkook:چطوری چه چه کوچولو
what mine:........
[(جونگکوک نیشخندی زد و گفت)]
Jungkook: چیه چیزی نمیخوای بگی؟
what mine:..........
Jungkook:خسته شدم میخوای همین جوری با اون چهره خوشگلت با وحشت نگام کنی؟
[(جونگکوک دید بازم چه مین چیزی نمیگه که چند قدم به چه مین نزدیک شد و صورتش رو نزدیک چه مین کرد و چه مین رفت عقب که جونگکوک اینقدر نزدیک چه مین شد که چه مین با دیوار برخورد کرد و جونگکوک گفت:)]
Jungkook:چیه چرا چیزی نمیگی؟میخوای همین طوری بهم زل بزنی؟
what mine:چرا...امدی اینجا.مممن که کاری که گفتی رو انجام دادم؟
Jungkook:خب انجام داده باشی من چیکار کنم
what mine:پس چرا امدی اینجا؟
Jungkook: از تو باید اجازه بگیرم که چیکار کنم
what mine:خودت گفتی که کاری که گفتی رو انجام بدم دیگه باهام کاری نداری؟پس الان اینجا چیکار میکنی؟
Jungkook:یه بار پرسیدی منم جوابت رو دادم از اینکه یه چیزی رو دوبار بگم متنفرم
what mine:تروخدا برو اینجا دیگه نیا
Jungkook: بیارم بهت گفتم که از تو اجازه نمیگیرم که چیکار کنم
what mine: تو امدی در خونه من پس باید بری اینجا نمونی
Jungkook:این شجاعت رو از کجا آوردی دفعه قبل که دیدمت اینجوری شجاع نبودی
what mine:اون موقعه به کمکت احتیاج داشتم تازه آدرس اینجا رو از کجا اوردی؟
[(پایانpart²¹)]
part²¹
what mine:رئیس اگه باهام کاری ندارید میتونم برم سرکار
boss:آره آره مزاحم کارت نمیشم
what mine:ممنونم
ویو چه مین
از کنار رئیس رد شدم و از اتاق رئیس آمدم بیرون و وقتی که در رو بستم پاهام شل شد و افتادم روی پاهام
اینقدر ترسیده بودم که به زور جلوش وایساده بودم و خودمو نگه داشته بودم که نزنم زیر گریه
یه نفس عمیق کشیدم که گیر رئیس نیوفتاد ام و دیگه جونگکوک هم آزاد کردم و دیگه باهامکاری نداره و میتونم برگردم به زندگی قبلیم
کل روز رو مثل قبل شاد بودم و خیلی خوب به بیماران رسیدی میکردم و خیلی خوشحال بودم گه برگشتم به زندگی عادی خودم
کل روز رو تا شت تا آخرین شیفت کاریم خیلی خوب و بدون خسته شدن انجام دادم و اینقدر از اینکه دیگه زندگی عادی خودم خودم رو دارم خوشحال بودم که اصلا خسته نشدم سرکار و تا آخر شب حالم خوب بود
سوار ماشین ام شدم و رفتم خونه
رفتم روی لباسم رو پوشیدم و مثل قبل زندگی خونگی خودم رو داشتم که زنگ خورد
رفتم دم در و از چشم در نگاه کردم و چیزی چز یه بالا تنه سیاه ندیدم
و در رو باز کردم و چهره کسی که دیدم خشکم زد
اون جونگکوک بود!!!
جونگکوک دم در خونه من!
با لباس کامل مشکی و بوتس های مشکی قامت جونگکوک از چهار چوب در پیدا بودو داشتم با ترس بهش نگاه میکردم و خیلی ترسیده بودم
فکر کردم از شرش خلاص شدم ولی اشتباه فکر میکردم!
جونگوک داشت بهمنگاه میکرد
و به چهره وحشت زدم نگاه میکرد و یه نیشخندی زد و بهم گفت:
Jungkook:چطوری چه چه کوچولو
what mine:........
[(جونگکوک نیشخندی زد و گفت)]
Jungkook: چیه چیزی نمیخوای بگی؟
what mine:..........
Jungkook:خسته شدم میخوای همین جوری با اون چهره خوشگلت با وحشت نگام کنی؟
[(جونگکوک دید بازم چه مین چیزی نمیگه که چند قدم به چه مین نزدیک شد و صورتش رو نزدیک چه مین کرد و چه مین رفت عقب که جونگکوک اینقدر نزدیک چه مین شد که چه مین با دیوار برخورد کرد و جونگکوک گفت:)]
Jungkook:چیه چرا چیزی نمیگی؟میخوای همین طوری بهم زل بزنی؟
what mine:چرا...امدی اینجا.مممن که کاری که گفتی رو انجام دادم؟
Jungkook:خب انجام داده باشی من چیکار کنم
what mine:پس چرا امدی اینجا؟
Jungkook: از تو باید اجازه بگیرم که چیکار کنم
what mine:خودت گفتی که کاری که گفتی رو انجام بدم دیگه باهام کاری نداری؟پس الان اینجا چیکار میکنی؟
Jungkook:یه بار پرسیدی منم جوابت رو دادم از اینکه یه چیزی رو دوبار بگم متنفرم
what mine:تروخدا برو اینجا دیگه نیا
Jungkook: بیارم بهت گفتم که از تو اجازه نمیگیرم که چیکار کنم
what mine: تو امدی در خونه من پس باید بری اینجا نمونی
Jungkook:این شجاعت رو از کجا آوردی دفعه قبل که دیدمت اینجوری شجاع نبودی
what mine:اون موقعه به کمکت احتیاج داشتم تازه آدرس اینجا رو از کجا اوردی؟
[(پایانpart²¹)]
۷.۳k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.