چندپارتی جیمین وقتی فهمیدی با بهترین دوستت رابطه داره پارت ۱
دوستان ببخشید نبودم جدیدا سوتی های خیلی سمی میدیدم
____________
توضیحات: ا/ت و جیمین حدود ۱ ساله باهم ازدواج کردن جیمین رئیس یه شرکت مدلینگ هستش
علامت ها. ا/ت _. جیمین+ بهترین دوست ا/ت(یونا)=
***********
ویو ا/ت
چند روز بود جیمین باهام خیلی سرد شده بود با خودم همش میگفتم به خاطر کاره که با اون صحنه مواجه شدم .....
فلش بک
صبح از خواب بلند شدم و دیدم جیمین نیست مثل همیشه جدیدا جیمین زود بیدار میشه و میره و شب هم تا دیر وقت میاد خونه بلند شدم و صبحونه رو درست کردم و خوردم
*بعد صبحونه*
گوشیم زنگ خورد آنا بود(علامتش£)
_سلامممم خوبی
£سلامممم خوبم تو خوبی
_خوبم چه خبرا که یادی از ما کردی
£خوب راستش امروز یه مهمونی گرفتم ساعت ۲ میایی ؟
_اممم بزار از جیمین بپرسم بعد حالا تا کی هستش؟
£باشه عشقم منتظر جوابتم بعد تا ۸ ۹ اینا
*پایان مکالمه*
به جیمین زنگ زدم
+ا/ت مگه بهت نگفتم
_اره اره وقتی سرت شلوغه زنگ نزنم و پیام بدم ولی میخواستم سریع جوابم رو بدی امروز میتونم برم مهمونی دوستم انا؟
+ تا ساعت چند اونجایی
_خوبب تا ۱۲ شبه اینا
+خوببب باید از جیمین بپرسم
_باشه
*پایان تماس*
به جیمین زنگ زدم و قبول کرد عجیب بود ولی خیلی خوبه هوراا
ساعت رو نگاه کردم ۱۲ بود به آنا زنگ زدم و گفتم میام آدرس رو برام فرستاد
سریع رفتم بالا یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم بدنم رو خشک کردم و موهام رو حالت دادم و یه لباس شیک پوشیدم ساعت ۱:۳۰ بود سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت مهمونی
_اناااااا
£ا/تتتتتت *همو بغلش کردن* فکر کردم جیمین اجازه نمیده
_منم حالا ولش بیا خوش بگذرونیم
£باشه
تا ساعت ۷ اونجا بودیم و حسابی خوش گذرونی کردیم ولی حس بدی داشتم برای همین با آنا خداحافظی کردم و سوار ماشین شدم و رفتم خونه در رو باز کردم با چیزی که دیدم خشکم زد جیمین داشت یکی رو میبوسید
_ج....جیمین*بغض*
وقتی از هم جدا شدن دیدم اون دختره بهترین دوستم بود یونا
+ا/ت تو مگه
نزاشتم حرفش رو کامل بزنه کع یه سیلی بهش زدم
=هوش هرزه معلومه داری چه غلطی میکنی
_من هرزه ام یا تو که داری شوهرم رو میبوسی؟*داد*
+ا/ت
_ها
+برو بیرون
_چی
+گفتم برو بیرون*داد*
_من جایی نمیرم کسی که باید بره اینه
که جیمین بلند شد و بازوم رو گرفت و پرتم کرد بیرون
+دیگه نمیایی اینجا فهمیدی *داد*
_ج..جیمین
در رو محکم بست که هوا رعد و برق زد و قطره قطره بارون میومد از اونجا بلند شدم که قطره اشکی رو صورتم حس کردم بارون شدت گرفت که باعث شد گریه منم شدت بگیره روی نیمکت توی پارک نشستم و گریه میکردم خیس آب شده بودم ولی کی اهمیت میداد که دیگه قطره های بارون رو حس نکردم دیدم یه چتری بالا سرمه یه پسره گرفته
÷ چی شده؟
_ به تو ربطی نداره
÷اره حق با توعه *دستش رو به ا/ت گرفت* پاشو خیس آب شدی سرما میخوری
_مهم نیست
÷عه پاشو دیگه خونت کجاست
همین حرفش کافی بود که دوباره گریه ام بگیره
_از خونه پرتم کرد بیرون ا..اون بهم خیانت کرد*گریه شدید*
که.....
____________
توضیحات: ا/ت و جیمین حدود ۱ ساله باهم ازدواج کردن جیمین رئیس یه شرکت مدلینگ هستش
علامت ها. ا/ت _. جیمین+ بهترین دوست ا/ت(یونا)=
***********
ویو ا/ت
چند روز بود جیمین باهام خیلی سرد شده بود با خودم همش میگفتم به خاطر کاره که با اون صحنه مواجه شدم .....
فلش بک
صبح از خواب بلند شدم و دیدم جیمین نیست مثل همیشه جدیدا جیمین زود بیدار میشه و میره و شب هم تا دیر وقت میاد خونه بلند شدم و صبحونه رو درست کردم و خوردم
*بعد صبحونه*
گوشیم زنگ خورد آنا بود(علامتش£)
_سلامممم خوبی
£سلامممم خوبم تو خوبی
_خوبم چه خبرا که یادی از ما کردی
£خوب راستش امروز یه مهمونی گرفتم ساعت ۲ میایی ؟
_اممم بزار از جیمین بپرسم بعد حالا تا کی هستش؟
£باشه عشقم منتظر جوابتم بعد تا ۸ ۹ اینا
*پایان مکالمه*
به جیمین زنگ زدم
+ا/ت مگه بهت نگفتم
_اره اره وقتی سرت شلوغه زنگ نزنم و پیام بدم ولی میخواستم سریع جوابم رو بدی امروز میتونم برم مهمونی دوستم انا؟
+ تا ساعت چند اونجایی
_خوبب تا ۱۲ شبه اینا
+خوببب باید از جیمین بپرسم
_باشه
*پایان تماس*
به جیمین زنگ زدم و قبول کرد عجیب بود ولی خیلی خوبه هوراا
ساعت رو نگاه کردم ۱۲ بود به آنا زنگ زدم و گفتم میام آدرس رو برام فرستاد
سریع رفتم بالا یه دوش ۳۰ مینی گرفتم و اومدم بدنم رو خشک کردم و موهام رو حالت دادم و یه لباس شیک پوشیدم ساعت ۱:۳۰ بود سوار ماشین شدم و راه افتادم به سمت مهمونی
_اناااااا
£ا/تتتتتت *همو بغلش کردن* فکر کردم جیمین اجازه نمیده
_منم حالا ولش بیا خوش بگذرونیم
£باشه
تا ساعت ۷ اونجا بودیم و حسابی خوش گذرونی کردیم ولی حس بدی داشتم برای همین با آنا خداحافظی کردم و سوار ماشین شدم و رفتم خونه در رو باز کردم با چیزی که دیدم خشکم زد جیمین داشت یکی رو میبوسید
_ج....جیمین*بغض*
وقتی از هم جدا شدن دیدم اون دختره بهترین دوستم بود یونا
+ا/ت تو مگه
نزاشتم حرفش رو کامل بزنه کع یه سیلی بهش زدم
=هوش هرزه معلومه داری چه غلطی میکنی
_من هرزه ام یا تو که داری شوهرم رو میبوسی؟*داد*
+ا/ت
_ها
+برو بیرون
_چی
+گفتم برو بیرون*داد*
_من جایی نمیرم کسی که باید بره اینه
که جیمین بلند شد و بازوم رو گرفت و پرتم کرد بیرون
+دیگه نمیایی اینجا فهمیدی *داد*
_ج..جیمین
در رو محکم بست که هوا رعد و برق زد و قطره قطره بارون میومد از اونجا بلند شدم که قطره اشکی رو صورتم حس کردم بارون شدت گرفت که باعث شد گریه منم شدت بگیره روی نیمکت توی پارک نشستم و گریه میکردم خیس آب شده بودم ولی کی اهمیت میداد که دیگه قطره های بارون رو حس نکردم دیدم یه چتری بالا سرمه یه پسره گرفته
÷ چی شده؟
_ به تو ربطی نداره
÷اره حق با توعه *دستش رو به ا/ت گرفت* پاشو خیس آب شدی سرما میخوری
_مهم نیست
÷عه پاشو دیگه خونت کجاست
همین حرفش کافی بود که دوباره گریه ام بگیره
_از خونه پرتم کرد بیرون ا..اون بهم خیانت کرد*گریه شدید*
که.....
۱۵.۱k
۰۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.