دوپارتی جونگ کوک…p1
در حال بازی کردن حکم بود،به دعوت دوستش با پسرا به دئگو رفته بود
خانومش باردار بود بچشون8 ماهه بود ...
هرجفتشون بچه دوست داشتن خیلییی به طوری که از دوران اشنایی قبل از ازدواج راجب اسماو جنسیت بچه هاشون قهر و دعوا داشتن
-زنت اجازه داده که اومدی؟
جونگ کوک : خانومم بارداره نمیخواستم تنهاش بذارم ولی خودش فرستادم (خنده)
-رابطتتون جدا از زن و شوهری دوستانست،خیلی ها آرزوشون رو دارن؛قدرشو بدونید
جونگ کوک خنده ای کرد که مایه افتخار نسبت به خودش و همسرش بود،زیر لب زمزمه کرد:واسه اونه که قلب من این همه بی تابه >>بعد بلند ادامه داد:حواستون رو بدید به ورق فعلا که من شاهم
<<چند ساعت بعد>>
بازی تموم شده بود ،جونگ کوک شرط رو برده شاه شده وبرنده حکم شد
جونگ کوک :خیله خب دیگه من برم شب همگی خوش
- نه جونگ کوک وایسا
جونگ کوک :بله چیشده ؟
-الان دیر وقته شبه خوب نیست توهم مست کردی رانندگی درست نیست ,امشب رو اینجا بخواب صبح بعد از صبحانه حرکت کن
جونگ کوک :نمیشه نارا(همسرش یا همون ا.ت)خونه تنهاست حامله هم هست
-عمارت تو همیشه پر خدمت کاره چیزی نمیشه اجوما هم هست نگران نباش,یه زنگ بهش بزن خیال راحت بمون
جونگ کوک موبایلش رو دست گرفت توی کانتک هاش روی اسم دلیل وجودم ضربه زد ....چند تا بوق خورد ولی صدای زنی که ضبط شده اماده بود پخش شد:شماره مورد نظر خاموش میباشد
-بیا اینم میگه تو بمون نارا موبایلشو خاموش کرده با جوجتون خوابیده توهم امشب اینجا بمون
جونگ کوک لبخندی زد و به حرف میزبان اندیشید؛و دلیل خاموش بودن موبایل همسرش رو هم این درنظر گرفت که خوابه غافل از اینکه ممکنه این خواب ابدی بشه
عمارت جونگ کوک زمان حال :
همه حول شده بودن ترسیده دنبال بلانکارد نارا راه میرفتن دوباره حالش بد شده بود
نویسنده این دو پارتی خودم هستم ولی این دوپارتی به همراه کلی فیک و چند پارتی دیگه توی پیج https://wisgoon.com/rosita.2005
هست ممنون میشم حمایت کنید♥️🙏🏻
خانومش باردار بود بچشون8 ماهه بود ...
هرجفتشون بچه دوست داشتن خیلییی به طوری که از دوران اشنایی قبل از ازدواج راجب اسماو جنسیت بچه هاشون قهر و دعوا داشتن
-زنت اجازه داده که اومدی؟
جونگ کوک : خانومم بارداره نمیخواستم تنهاش بذارم ولی خودش فرستادم (خنده)
-رابطتتون جدا از زن و شوهری دوستانست،خیلی ها آرزوشون رو دارن؛قدرشو بدونید
جونگ کوک خنده ای کرد که مایه افتخار نسبت به خودش و همسرش بود،زیر لب زمزمه کرد:واسه اونه که قلب من این همه بی تابه >>بعد بلند ادامه داد:حواستون رو بدید به ورق فعلا که من شاهم
<<چند ساعت بعد>>
بازی تموم شده بود ،جونگ کوک شرط رو برده شاه شده وبرنده حکم شد
جونگ کوک :خیله خب دیگه من برم شب همگی خوش
- نه جونگ کوک وایسا
جونگ کوک :بله چیشده ؟
-الان دیر وقته شبه خوب نیست توهم مست کردی رانندگی درست نیست ,امشب رو اینجا بخواب صبح بعد از صبحانه حرکت کن
جونگ کوک :نمیشه نارا(همسرش یا همون ا.ت)خونه تنهاست حامله هم هست
-عمارت تو همیشه پر خدمت کاره چیزی نمیشه اجوما هم هست نگران نباش,یه زنگ بهش بزن خیال راحت بمون
جونگ کوک موبایلش رو دست گرفت توی کانتک هاش روی اسم دلیل وجودم ضربه زد ....چند تا بوق خورد ولی صدای زنی که ضبط شده اماده بود پخش شد:شماره مورد نظر خاموش میباشد
-بیا اینم میگه تو بمون نارا موبایلشو خاموش کرده با جوجتون خوابیده توهم امشب اینجا بمون
جونگ کوک لبخندی زد و به حرف میزبان اندیشید؛و دلیل خاموش بودن موبایل همسرش رو هم این درنظر گرفت که خوابه غافل از اینکه ممکنه این خواب ابدی بشه
عمارت جونگ کوک زمان حال :
همه حول شده بودن ترسیده دنبال بلانکارد نارا راه میرفتن دوباره حالش بد شده بود
نویسنده این دو پارتی خودم هستم ولی این دوپارتی به همراه کلی فیک و چند پارتی دیگه توی پیج https://wisgoon.com/rosita.2005
هست ممنون میشم حمایت کنید♥️🙏🏻
- ۶.۳k
- ۰۸ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط