من رفتم

+ من رفتم
~ مواظب خودت باش
• سر تکون دادن به نشونه مثبت •
یورا: به تنها چیزی که فکر میکردم اینه که اون کاترین حرومزاده رو پیدا کنم سوار موتور شدم و رفتم سمت انبار متروکه انبار حدود نیم ساعت با خونه فاصله داشت تو راه فقط به این فکر میکردم که چطور کاترین رو زنده زنده بکشم
• انبار •
+ عمو لینو(داد)
....
+ عمووو لینووو(داد)
» اومدم وایسا
+ هوففف خیالم راحت شد فکر کردم صدمه دیدی
» نه من حالا حالا ها زندم(خنده)
+ ایشش خنده دار نیست(خنده)
» خوب حالا اینارو بیخیال بیا اینم اسلحه فقط بهت میسبرم مواظب خودت باش
+ باشه بابا بچه دو ساله که نیستم
» (اخم)
+ باشه بابا فعلا
» فعلا مواظب خودت باشی
• یورا راه میوفته سمت عمارت کاترین •
• عمارت کاترین •
یورا: • تمام بادیگاردا رو نقشِ بر زمین کردم و راه افتادم داخل خونه وسط عمارت وایستادم تفنگو گرفتم زیر بغلم •
+ هوی عوضی ج......نده(داد)
☆ چته صداتو انداختی بالا سرت
یورا: • پوزخندی زدم و دوتا از انگشتام گرفتم سمت سرم و به نشونه سلام انگشتامو تکون دادم •
☆ چته چی میخوای حیوون
+ چیزی که مال خودمه
٪ با دل و جرئت شدی بیبی گرل
• یورا با عصبانیت پاهاشو کوبون کبون رو زمین میکوبید سمت جه هی و اسلحه رو میذاره تو دهنش •
+ یک بار دیگه منو با این اسم صدا بزنی قول نمیدم دهن داشته باشی(پوزخند)
دیدگاه ها (۰)

٪ باشه باشه حالا چرا عصبی میشی(پوزخند)+(خنده)☆ خب بریم سراغ ...

~ بهت افتخار میکنم دخترم(حالم بد شد😐)+ سوکجیناااااا تو یه چی...

/ شما یادتون میاد که چطور ساختمون اداری ریزش کرد؟~ کار خود ا...

• برگشت خونه •_ فرشته چرا انقدر تو خودتی؟+ چرا انقدر بهم میگ...

رمان ( عمارت ارباب)

𝚙𝚊𝚛𝚝14ویو سه ساعت بعد ویو ادویو توی چین شانگهایآت.. ددیکوک.....

زندانی کوچک از تراس به حیاط تاریک و درخت های درهم پیچیده نگا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط