معجزه✨♡ پارت اول
معجزه✨♡ پارت اول
بازم مثل همیشه تنها با یک غذای آماده سر میز غذا خوری بودم
به رو به رو خیره شده بودم
غرق در تفکراتم
با صدای در به خودم اومدم: تق تق تق
رفتم از چشمی در نگاه کنم که ببینم کیه
معلوم نبود
پس در باز کردم که ببینم کیه
و الان فقط یادمه چشامو باز کردم و دیدم که دست پام با طناب به صندلی چوبی بسته شده بود
با ترس همه جا رو نگاه کردم
و اولین چیزی که دیدم . . .
بازم مثل همیشه تنها با یک غذای آماده سر میز غذا خوری بودم
به رو به رو خیره شده بودم
غرق در تفکراتم
با صدای در به خودم اومدم: تق تق تق
رفتم از چشمی در نگاه کنم که ببینم کیه
معلوم نبود
پس در باز کردم که ببینم کیه
و الان فقط یادمه چشامو باز کردم و دیدم که دست پام با طناب به صندلی چوبی بسته شده بود
با ترس همه جا رو نگاه کردم
و اولین چیزی که دیدم . . .
۳.۳k
۱۷ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.