cute and dark
cute and dark
part 4
«پرش زمانی صبح»
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم،کل بدنم خشک شده بود و بشدت دلم میخواست نرم دانشگاه ولی خب چیکار کنم.. لباسامو پوشیدم و صبحونمو خوردم.. کولمو انداختم روی دوشم و ب سمت دانشگاه راه افتادم.. سر جام نشستم زنگ خورد و چند مین بعد استاد اومد..
استاد«خب.. ما چندتا دانشجو جدید داریم.. آقای پارک؟ آقای جئون و کیم؟
با وارد شدن چند پسر ب کلاسمون کل دخترا غش کردن، لبخند و چهره های دخترکشی داشتن و برای اولین بار احساس کردم چندتا ادم اومدن سرکلاسمون..البته شایدم بخاطر این بود ک میشناسمشون..تک تک خودشونو معرفی کردن ک یونا به سرعت نور بلند شد
یونا«استاد.. قراره جئون پیش من بشینن نه؟
مگه میشه استاد نه بگه؟ یونا صدتا آتو از استاد داره پس استادم بی شک قبول کرد اما الان یونگی بی خانمان شد
استاد«خب..آقای پارک و مین میتونید پیش میسو بشینید
شتتت.. ینی چیی؟ همه نگاهای بدی بهم کردن ولی خب چه میشه کرد.. اومدن و پیشم نشستن ک بدجور خودمو اب کردم..
میسو«یاا.. جیمینااا.. چرا قبول کردییی؟
جیمین«خب قبول نمیکردم دختر؟ تازه اومدم اینجا نمیتونم همین روز اول گند بزنم به همچی کهه
میسو«کاش حداقل ته ته جونم میومد اینجا
جیمین«یاا.. اینجوری بین پسرخاله هات تبعیض قائل میشی؟؟ بزنم لتو پارت کنم دخترر؟
تا میخواستم حرفی بزنم باد سردی وزید
یونگی«انگار همو میشناسید ولی میشه ساکت شید؟ سرم درد گرفت
با شنیدن صداش هردومون میخکوب شدیم یجا
من اصن به نامی هیونگم پناه میبرم.. زنگ خورد و من عین چی از کلاس فرار کردمو با سرعت نور توی دفتر نامی هیونگ ظاهر شدم..
میسو«نامی جونممم.. توروخدا کلاس منو عوض کن.. هیونگ مهربونمم
نامی«یا دختر اینجا دانشگاهه ها.. کله شق جون.. تازه قراره کسی نفهمه تو دختر عممی
میسو«باشه آقای پسر دایی.. ولی باهات قهرمم.. جین هیونگم کجاست اصلاا؟
نامی«چمیدونم دختر.. لابد داره توی آینه خودشو نگا میکنه و قربون صدقه خودش میره
میسو«فقط بزار بریم خونه.. من شماهارو کار دارم باشه؟
نامی«من نمیخوام بمیرمم.. صادقانه بی بهانهه
میسو«چشم هیونگ جونمم
چنگی بهش انداختم و نقشه پلیدمو شروع کردم
که منو اذیت میکنید نه؟
«پرش زمانی بعد دانشگاه»
کل لباسامو بیرون ریخته بودم ولی هیچی پیدا نمیکردم.. واییییی.. الان خودمو میکشممم... یهو نگاهم به بغل کمد افتاد.. خودشههه.. بهترین لباس برای امشببب..
-------
اهم اهم.. اصن با همتون قهرم،شرطارو نمیرسونید؟ لطف میکنم پارت بعد رو هم میزارم ولی قهرممم
part 4
«پرش زمانی صبح»
با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم،کل بدنم خشک شده بود و بشدت دلم میخواست نرم دانشگاه ولی خب چیکار کنم.. لباسامو پوشیدم و صبحونمو خوردم.. کولمو انداختم روی دوشم و ب سمت دانشگاه راه افتادم.. سر جام نشستم زنگ خورد و چند مین بعد استاد اومد..
استاد«خب.. ما چندتا دانشجو جدید داریم.. آقای پارک؟ آقای جئون و کیم؟
با وارد شدن چند پسر ب کلاسمون کل دخترا غش کردن، لبخند و چهره های دخترکشی داشتن و برای اولین بار احساس کردم چندتا ادم اومدن سرکلاسمون..البته شایدم بخاطر این بود ک میشناسمشون..تک تک خودشونو معرفی کردن ک یونا به سرعت نور بلند شد
یونا«استاد.. قراره جئون پیش من بشینن نه؟
مگه میشه استاد نه بگه؟ یونا صدتا آتو از استاد داره پس استادم بی شک قبول کرد اما الان یونگی بی خانمان شد
استاد«خب..آقای پارک و مین میتونید پیش میسو بشینید
شتتت.. ینی چیی؟ همه نگاهای بدی بهم کردن ولی خب چه میشه کرد.. اومدن و پیشم نشستن ک بدجور خودمو اب کردم..
میسو«یاا.. جیمینااا.. چرا قبول کردییی؟
جیمین«خب قبول نمیکردم دختر؟ تازه اومدم اینجا نمیتونم همین روز اول گند بزنم به همچی کهه
میسو«کاش حداقل ته ته جونم میومد اینجا
جیمین«یاا.. اینجوری بین پسرخاله هات تبعیض قائل میشی؟؟ بزنم لتو پارت کنم دخترر؟
تا میخواستم حرفی بزنم باد سردی وزید
یونگی«انگار همو میشناسید ولی میشه ساکت شید؟ سرم درد گرفت
با شنیدن صداش هردومون میخکوب شدیم یجا
من اصن به نامی هیونگم پناه میبرم.. زنگ خورد و من عین چی از کلاس فرار کردمو با سرعت نور توی دفتر نامی هیونگ ظاهر شدم..
میسو«نامی جونممم.. توروخدا کلاس منو عوض کن.. هیونگ مهربونمم
نامی«یا دختر اینجا دانشگاهه ها.. کله شق جون.. تازه قراره کسی نفهمه تو دختر عممی
میسو«باشه آقای پسر دایی.. ولی باهات قهرمم.. جین هیونگم کجاست اصلاا؟
نامی«چمیدونم دختر.. لابد داره توی آینه خودشو نگا میکنه و قربون صدقه خودش میره
میسو«فقط بزار بریم خونه.. من شماهارو کار دارم باشه؟
نامی«من نمیخوام بمیرمم.. صادقانه بی بهانهه
میسو«چشم هیونگ جونمم
چنگی بهش انداختم و نقشه پلیدمو شروع کردم
که منو اذیت میکنید نه؟
«پرش زمانی بعد دانشگاه»
کل لباسامو بیرون ریخته بودم ولی هیچی پیدا نمیکردم.. واییییی.. الان خودمو میکشممم... یهو نگاهم به بغل کمد افتاد.. خودشههه.. بهترین لباس برای امشببب..
-------
اهم اهم.. اصن با همتون قهرم،شرطارو نمیرسونید؟ لطف میکنم پارت بعد رو هم میزارم ولی قهرممم
۴.۳k
۰۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.