وقتی پریود بودی و ...🤐
وقتی پریود بودی و ...🤐
نویسنده : پارک جیون
نامجون و میا
تکپارتی
درخواستی
▹ · – · – · – · –· –· 𖥸 · – · – · – · –· – ◃
با عشق توست که می پیوندم ... به خدا، زمین، تاریخ، زمان،آب، برگ، به کودکان آن گاه که می خندند، به نان، دریا، صدف، کشتی... به ستاره ی شب آن گاه که دستبندش را به من می دهد، به شعر که در آن خانه دارم و به زخم که در من لانه کرده. تو سرزمین منی🫂"... تو به من هویت می دهی! آن که تو را دوست ندارد، بی وطن است. «دوستت دارم» و پایان سطر نقطه نمیگذارم...
..........................................................................................
یه روز سرد پاییزی در خانه زوج عاشقمون نامجون و میا...
میا در حال پخت و پز بودو نامجون کمپانی ...
میا داشت برای یک شام رویایی نقشه می کشید تا نامجون رو سوپرایز کنه ...اما همسرش تا دیروقت کار میکرد و نمیدونست چجوری قراره بکشونتش اینجا ...
دلیل اضافه کاری های اخیر عزیز دلش براش مجهول بود ...
و الان در دوره مساعدی هم نبود (پریـــ*ــود بود)
..........................................................................................
[نامجون ویو]
چند روزی بود پیامای تهدید آمیز از طرف یه ساسنگ دریافت میکردم ...
وقتی با میا ازدواج کردم خیلی از ارمیام خوشحال شدن ...ولی ساسنگ فن ها ...
من همسرم رو اندازه ارمیام دوست دارم ...
چون هردوشون بهم بال پرواز دادن ...
و میدونم میا الان در حال مساعدی نیست و امروز سالگرد ازدواجمونه...
اما من بخاطر اون ساسنگ نمیتونم پیش همسرم باشم تا جونش در خطر نباشه !
با پسرا نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم ...
جونگکوک :هیونگ من با لباسای تو میرم بیرون تا اون منو با تو اشتباه بگیره و تو برو پیش نونا !
نامجون :یاع پابو اینجوری جون خودت و بورام در خطر می افته !
جیمین : بادیگاردا هستن نامجون هیونگ ...نگران نباش هیونگ ...الان زندگی مشترک تو و میا در خطره !
واقعا این پسرا یکی از بهترین هدیه هایی هستن که خدا بهم داده !
ایکاش جین هیونگ ، هوپی و یونگی سریع تر از سربازی برگردن اما جیمینی و تهیونگم قراره برن ...عرررر (ادمین در حال عر زدن)
راوی:《طبق نقشه کوک و جیمین و تهیونگ ، نامجون لباس
جونگکوکی رو پوشید و به سمت خونه حرکت کرد ...
بعد از مدت ها زود تر از ساعت دوازده کلید رو در جا چرخوند ...
وقتی وارد خونه شد با یک میز شام زیبا رو به رو شر...
نامجون : میا شی ...
میا : نامجونا ! آیگو یادت بود که زودتر اومدی؟
نامجون جواب مثبتش رو با بوسه ای به لب های عشقش اعلام میکنه ...
نامجون : دوستم داری ؟
میا : من شمارو به جا نمیارم ولی شما چقدر زیبایین...به دعوت فنجان قهوه جواب مثبت میدین؟
ادامه داره...
نویسنده : پارک جیون
نامجون و میا
تکپارتی
درخواستی
▹ · – · – · – · –· –· 𖥸 · – · – · – · –· – ◃
با عشق توست که می پیوندم ... به خدا، زمین، تاریخ، زمان،آب، برگ، به کودکان آن گاه که می خندند، به نان، دریا، صدف، کشتی... به ستاره ی شب آن گاه که دستبندش را به من می دهد، به شعر که در آن خانه دارم و به زخم که در من لانه کرده. تو سرزمین منی🫂"... تو به من هویت می دهی! آن که تو را دوست ندارد، بی وطن است. «دوستت دارم» و پایان سطر نقطه نمیگذارم...
..........................................................................................
یه روز سرد پاییزی در خانه زوج عاشقمون نامجون و میا...
میا در حال پخت و پز بودو نامجون کمپانی ...
میا داشت برای یک شام رویایی نقشه می کشید تا نامجون رو سوپرایز کنه ...اما همسرش تا دیروقت کار میکرد و نمیدونست چجوری قراره بکشونتش اینجا ...
دلیل اضافه کاری های اخیر عزیز دلش براش مجهول بود ...
و الان در دوره مساعدی هم نبود (پریـــ*ــود بود)
..........................................................................................
[نامجون ویو]
چند روزی بود پیامای تهدید آمیز از طرف یه ساسنگ دریافت میکردم ...
وقتی با میا ازدواج کردم خیلی از ارمیام خوشحال شدن ...ولی ساسنگ فن ها ...
من همسرم رو اندازه ارمیام دوست دارم ...
چون هردوشون بهم بال پرواز دادن ...
و میدونم میا الان در حال مساعدی نیست و امروز سالگرد ازدواجمونه...
اما من بخاطر اون ساسنگ نمیتونم پیش همسرم باشم تا جونش در خطر نباشه !
با پسرا نشسته بودیم و داشتیم صحبت میکردیم ...
جونگکوک :هیونگ من با لباسای تو میرم بیرون تا اون منو با تو اشتباه بگیره و تو برو پیش نونا !
نامجون :یاع پابو اینجوری جون خودت و بورام در خطر می افته !
جیمین : بادیگاردا هستن نامجون هیونگ ...نگران نباش هیونگ ...الان زندگی مشترک تو و میا در خطره !
واقعا این پسرا یکی از بهترین هدیه هایی هستن که خدا بهم داده !
ایکاش جین هیونگ ، هوپی و یونگی سریع تر از سربازی برگردن اما جیمینی و تهیونگم قراره برن ...عرررر (ادمین در حال عر زدن)
راوی:《طبق نقشه کوک و جیمین و تهیونگ ، نامجون لباس
جونگکوکی رو پوشید و به سمت خونه حرکت کرد ...
بعد از مدت ها زود تر از ساعت دوازده کلید رو در جا چرخوند ...
وقتی وارد خونه شد با یک میز شام زیبا رو به رو شر...
نامجون : میا شی ...
میا : نامجونا ! آیگو یادت بود که زودتر اومدی؟
نامجون جواب مثبتش رو با بوسه ای به لب های عشقش اعلام میکنه ...
نامجون : دوستم داری ؟
میا : من شمارو به جا نمیارم ولی شما چقدر زیبایین...به دعوت فنجان قهوه جواب مثبت میدین؟
ادامه داره...
۱۷.۷k
۲۵ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.