p
p۳
علامت هسیونگ _ علامت ا.ت +
+ولم کن حداقل بزار بمیرم (داد و گریه)
_متاسفم واقعا متاسفم ا.ت من نمیخواستم این بلا رو سرت بیارم
+دروغگو همش تقصیر توئه تو باعث شدی این بلا سرم بیاد (گریه)
هیسونگ سرتو به سینش فشرد و تو دیگه دست از تقلا کردن برداشتی
_دیگه هیچوقت این اتفاق نمیوفته قول میدم .......هیسونگ لباساتو با یه تیشرت سفید و شلوارک سیاه عوض کرد رو تختت گذاشتت و در بالکن رو قفل کرد خودش هم لباسشو عوض کرد و اومد پیشت رو تخت دراز کشید سفت بغلت کرد و باهم خوابیدید
(۶ماه بعد )
۳ماه از اون اتفاق گذشته بود طی این ۳ ماه یک بار هم باهم دعوا نکردید هسیونگ به موقع به خونه میومد و غذا درست میکرد رفتار هاش برات عجیب بود تو هم کم کم فکر میکردی داری به هیسونگ وابسته میشی .....
از سرکار برگشتی هسیونگ خونه بود بوی غذا میومد ولی هیسونگ خونه نبود به اتاقت رفتی لباساتو با یک تیشرت و شلوار سیاه عوض کردی موهاتو دم اسبی بستی و به طرف کمد رفتی که وسایلتو مرتب کنی که یکی از پشت بغلت کرد ....
علامت هسیونگ _ علامت ا.ت+
_برگشتی ؟خیلی دلم برات تنگ شده بود
+این کارا چیه ولم کن ببینم
برگشتی و دیدی هسیونگ نیمه لخت رو به روته صورتت سرخ شد و چشاتو سریع بستی
_چیه خجالت کشیدی
+یه لباس بپوش لطفاً
_دوست ندارم بپوشم آدم جلوی زنش نمیتونه لخت باشه
هیسونگ چشاتو بوسید
_چشاتو باز کن
چشاتو باز کردی ولی سرتو پایین انداخت
+من دیگه باید برم
میخواستی به سمت در اتاق بری که هسیونگ مچ دستت رو گرفت و به دیوار چسپوندت چانه تو بالا گرفت
_میخوام یه اعترافی کنم
+چه اعترافی ؟
_اینکه دیوانه وار عاشقتم
+شوخیت گرفته ؟
_تو چی ؟
+گذشته ای که باهات گذروندم باعث میشه هیچ احساسی بهت نداشته باشم من توی این ۶ ماه بارها به این موضوع فکر کردم
_ جوابش چی بود؟
+اینکه من به تو علاقه دارم
_ازت ممنونم دیگه هیچوقت نمیزارم زندگیمون مثل گذشته بشه و هیچوقت نمیزارم ناراحت بشی
بعد از این حرف هسیونگ صورتش رو به صورتت نزدیک کرد
_بهم افتخار میدید بانو ؟
+اوهوم
هیسونگ لب.اش.و روی لب.ات گذاشت و آروم میبو.س.ید تو هم همکاری کردی بلندت کرد و روی تخت گذاشتت تو رو پاهاش گذاشت کمرتو گرفته بود و تو رو میبوسید توهم دستاتو دور گردنش انداختی و مشتاقانه همراهی میکردی هیسونگ گردنت رو گاهی میبوسید و .........
صبح با درد شکمت از خواب بیدار شدی یاد دیشب افتادی صورتت قرمز شد هسیونگ خوابیده بود موهاشو آروم نوازش کردی و لباشو کوتاه بوسیدی هسیونگ از خواب بیدار شد و تو خودتو بخواب زدی ....
#هیسونگ #انهایپن #چند_پارتی
علامت هسیونگ _ علامت ا.ت +
+ولم کن حداقل بزار بمیرم (داد و گریه)
_متاسفم واقعا متاسفم ا.ت من نمیخواستم این بلا رو سرت بیارم
+دروغگو همش تقصیر توئه تو باعث شدی این بلا سرم بیاد (گریه)
هیسونگ سرتو به سینش فشرد و تو دیگه دست از تقلا کردن برداشتی
_دیگه هیچوقت این اتفاق نمیوفته قول میدم .......هیسونگ لباساتو با یه تیشرت سفید و شلوارک سیاه عوض کرد رو تختت گذاشتت و در بالکن رو قفل کرد خودش هم لباسشو عوض کرد و اومد پیشت رو تخت دراز کشید سفت بغلت کرد و باهم خوابیدید
(۶ماه بعد )
۳ماه از اون اتفاق گذشته بود طی این ۳ ماه یک بار هم باهم دعوا نکردید هسیونگ به موقع به خونه میومد و غذا درست میکرد رفتار هاش برات عجیب بود تو هم کم کم فکر میکردی داری به هیسونگ وابسته میشی .....
از سرکار برگشتی هسیونگ خونه بود بوی غذا میومد ولی هیسونگ خونه نبود به اتاقت رفتی لباساتو با یک تیشرت و شلوار سیاه عوض کردی موهاتو دم اسبی بستی و به طرف کمد رفتی که وسایلتو مرتب کنی که یکی از پشت بغلت کرد ....
علامت هسیونگ _ علامت ا.ت+
_برگشتی ؟خیلی دلم برات تنگ شده بود
+این کارا چیه ولم کن ببینم
برگشتی و دیدی هسیونگ نیمه لخت رو به روته صورتت سرخ شد و چشاتو سریع بستی
_چیه خجالت کشیدی
+یه لباس بپوش لطفاً
_دوست ندارم بپوشم آدم جلوی زنش نمیتونه لخت باشه
هیسونگ چشاتو بوسید
_چشاتو باز کن
چشاتو باز کردی ولی سرتو پایین انداخت
+من دیگه باید برم
میخواستی به سمت در اتاق بری که هسیونگ مچ دستت رو گرفت و به دیوار چسپوندت چانه تو بالا گرفت
_میخوام یه اعترافی کنم
+چه اعترافی ؟
_اینکه دیوانه وار عاشقتم
+شوخیت گرفته ؟
_تو چی ؟
+گذشته ای که باهات گذروندم باعث میشه هیچ احساسی بهت نداشته باشم من توی این ۶ ماه بارها به این موضوع فکر کردم
_ جوابش چی بود؟
+اینکه من به تو علاقه دارم
_ازت ممنونم دیگه هیچوقت نمیزارم زندگیمون مثل گذشته بشه و هیچوقت نمیزارم ناراحت بشی
بعد از این حرف هسیونگ صورتش رو به صورتت نزدیک کرد
_بهم افتخار میدید بانو ؟
+اوهوم
هیسونگ لب.اش.و روی لب.ات گذاشت و آروم میبو.س.ید تو هم همکاری کردی بلندت کرد و روی تخت گذاشتت تو رو پاهاش گذاشت کمرتو گرفته بود و تو رو میبوسید توهم دستاتو دور گردنش انداختی و مشتاقانه همراهی میکردی هیسونگ گردنت رو گاهی میبوسید و .........
صبح با درد شکمت از خواب بیدار شدی یاد دیشب افتادی صورتت قرمز شد هسیونگ خوابیده بود موهاشو آروم نوازش کردی و لباشو کوتاه بوسیدی هسیونگ از خواب بیدار شد و تو خودتو بخواب زدی ....
#هیسونگ #انهایپن #چند_پارتی
- ۴.۵k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط