P
.P۲.
هیسونگ ویو
ساعت ۱۰شده بود و ا.ت هنوز خونه نیومده بود ا.ت شیفت هاشو روی در یخچال چسپونده بود و امروز ساعت ۷ شیفتش تموم میشه ولی الان ساعت ۱۲ ست و هنوز خونه نیومده میخوام برم دنبالش صبرم تموم شد سوییچ ماشین رو برداشتم و دنبالش گشتم شماره لونا رو توی گوشی قدیمی ا.ت پیدا کردم به یونا زنگ زدم...
علامت هیسونگ _ علامت لونا &
&الو شما (با حالت مستی)
_ا.ت کدوم گوری رفته (داد)
&نگران نباش پیشه منه
_کدوم گوری هستی؟
&کلاب ...........
بدون اجازه ی من میره کلاب به چه جرعتی با سرعت خودمو به کلاب رسوندم و وارد کلاب شدم ......
ا.ت رو دیدم که خیلی راحت توی کاناپه لم داده بود شانس آورده بود که کنار یه دختر نشسته بود خودمو بهش رسوندم وقتی منو دید بلند شد و با تعجب نگاهم کرد
علامت ا.ت+ علامت هیسونگ _
_کدوم گوری بودی هان ؟
+اومدم کلاب یه ذره خوشبگذرونم چرا یه روز ولم نمیکنی که آزاد باشم ؟
_نکنه شوخیت گرفته ؟
+کاملا جدیم
_باشه خودت خواستی
مچ دستش رو گرفتم و از کلاب خارج شدیم در ماشین رو باز کردم و ا.ت رو پرت کردم داخل .......
+هی ولم کن تو حق نداری با من اینکار رو بکنی
_خودت شروع کردی
+درو چرا قفل کردی بازش کن
(ا.ت ویو )
فهمیدی تلاشت برای بیرون اومدن از ماشین هیسونگ بی فایده ست .هیسونگ با سرعت زیاد حرکت میکرد کمربندتو بستی که حداقل جون سالم به در ببری توی کل راه سکوت سنگینی بین تو حاکم بود مچ دستت کبود شده بود ولی برات اهمیتی نداشت به خونه که رسیدید هیسونگ مچتو گرفت و به طرف خونه بردتت کلید خونه رو باز کرد و درو قفل کرد و پرتت کرد توی خونه که باعث شد بیوفتی و پات زخم بشه جیغی زدی بلند شدی دیگه صبرت رو از دست دادی........
علامت ا.ت+ علامت هسیونگ _
+هی عوضی فکر میکنی کی هستی داری اینطوری با من رفتار میکنی ؟
_.چیه ناراحت شدی نزاشتم ج.ند.ه بازی کنی؟
+چطور جرعتی میکنی به من بگی ج.ند.ه ؟ خودت که اینقدر هو.لی که با تمام کارمند های زنت لاس میزنی و میخوابی
وقتی این حرفو زدی هیسونگ سیلی بهت زد زمین خوردی سیلی که بهت زد باعث شد اشک از چشات بیاد موهاتو گرفت و سرتو بلند کرد
علامت هیسونگ _
_اخرین باری باشه که این حرفو میزنی
و از خونه بیرون رفت از جات بلند شدی به سمت اتاقت رفتی زانو هاتو بغل کردی و آروم آروم اشک ریختی بعد از یک ساعت گریه کردن تصمیم گرفتی که خودتو بکشی زندگی لعنتی تو که هیچوقت تموم نمیشد مشکلاتت فقط با کشتن خودت حل میشد به سمت بالکن رفتی پایین رو نگاه کردی هوا سرد بودی پاتو رو نرده گذاشتی خودتو خم کردی میخواستی خودتو رها کنی که یکی از پشت بغلت کرد هسیونگ بود تو رو سفت بغل کرده بود تقلا میکردی که ولت کنه چون میخواستی دوباره خودکشی کنی ........
#هیسونگ #انهایپن #چند_پارتی
هیسونگ ویو
ساعت ۱۰شده بود و ا.ت هنوز خونه نیومده بود ا.ت شیفت هاشو روی در یخچال چسپونده بود و امروز ساعت ۷ شیفتش تموم میشه ولی الان ساعت ۱۲ ست و هنوز خونه نیومده میخوام برم دنبالش صبرم تموم شد سوییچ ماشین رو برداشتم و دنبالش گشتم شماره لونا رو توی گوشی قدیمی ا.ت پیدا کردم به یونا زنگ زدم...
علامت هیسونگ _ علامت لونا &
&الو شما (با حالت مستی)
_ا.ت کدوم گوری رفته (داد)
&نگران نباش پیشه منه
_کدوم گوری هستی؟
&کلاب ...........
بدون اجازه ی من میره کلاب به چه جرعتی با سرعت خودمو به کلاب رسوندم و وارد کلاب شدم ......
ا.ت رو دیدم که خیلی راحت توی کاناپه لم داده بود شانس آورده بود که کنار یه دختر نشسته بود خودمو بهش رسوندم وقتی منو دید بلند شد و با تعجب نگاهم کرد
علامت ا.ت+ علامت هیسونگ _
_کدوم گوری بودی هان ؟
+اومدم کلاب یه ذره خوشبگذرونم چرا یه روز ولم نمیکنی که آزاد باشم ؟
_نکنه شوخیت گرفته ؟
+کاملا جدیم
_باشه خودت خواستی
مچ دستش رو گرفتم و از کلاب خارج شدیم در ماشین رو باز کردم و ا.ت رو پرت کردم داخل .......
+هی ولم کن تو حق نداری با من اینکار رو بکنی
_خودت شروع کردی
+درو چرا قفل کردی بازش کن
(ا.ت ویو )
فهمیدی تلاشت برای بیرون اومدن از ماشین هیسونگ بی فایده ست .هیسونگ با سرعت زیاد حرکت میکرد کمربندتو بستی که حداقل جون سالم به در ببری توی کل راه سکوت سنگینی بین تو حاکم بود مچ دستت کبود شده بود ولی برات اهمیتی نداشت به خونه که رسیدید هیسونگ مچتو گرفت و به طرف خونه بردتت کلید خونه رو باز کرد و درو قفل کرد و پرتت کرد توی خونه که باعث شد بیوفتی و پات زخم بشه جیغی زدی بلند شدی دیگه صبرت رو از دست دادی........
علامت ا.ت+ علامت هسیونگ _
+هی عوضی فکر میکنی کی هستی داری اینطوری با من رفتار میکنی ؟
_.چیه ناراحت شدی نزاشتم ج.ند.ه بازی کنی؟
+چطور جرعتی میکنی به من بگی ج.ند.ه ؟ خودت که اینقدر هو.لی که با تمام کارمند های زنت لاس میزنی و میخوابی
وقتی این حرفو زدی هیسونگ سیلی بهت زد زمین خوردی سیلی که بهت زد باعث شد اشک از چشات بیاد موهاتو گرفت و سرتو بلند کرد
علامت هیسونگ _
_اخرین باری باشه که این حرفو میزنی
و از خونه بیرون رفت از جات بلند شدی به سمت اتاقت رفتی زانو هاتو بغل کردی و آروم آروم اشک ریختی بعد از یک ساعت گریه کردن تصمیم گرفتی که خودتو بکشی زندگی لعنتی تو که هیچوقت تموم نمیشد مشکلاتت فقط با کشتن خودت حل میشد به سمت بالکن رفتی پایین رو نگاه کردی هوا سرد بودی پاتو رو نرده گذاشتی خودتو خم کردی میخواستی خودتو رها کنی که یکی از پشت بغلت کرد هسیونگ بود تو رو سفت بغل کرده بود تقلا میکردی که ولت کنه چون میخواستی دوباره خودکشی کنی ........
#هیسونگ #انهایپن #چند_پارتی
- ۵.۲k
- ۱۲ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط