ماهتیره

ماه_تیره🌑
Part: 62
صدای اشنایی از پشت مرد امد
_تکرارش کن
جلو امد چشماش کاسه خون شده بود
کت شلوار مشکی که خیلی بهش می امد

با ترس گفتم
+چیو؟
با خشم غرید
_کلماتی که نشمرده نشمرده به زبون میاوردی

+گفتم بدو برو بچه خوشگل؟ خودمم میدونم قشنگ گفتم
یه دفعه عین دیونه ها داد زد
_خفه شو

=اقا از این ناراحت نیستن خانم ازجسارت شما ناراحت هستن

+مـ. مم.. منظورتون...
=من بهتون هشدار دادم خانم...

یعنی فقط بخواطر اینکه گفتم خودش بیاداینجا ناراحته؟
بزدل کثافت

_راه بیافت

با سرش اشاره کرد به داخل عمارت
+من... من.. من مدرسه دارم

_از این به بعد دیگه نداری

+منظورت چیه؟ برادرم فقط بخواطر تحصیل منو پیش تو گذاشته...


༺༈༺༼༻༻★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭★☆٭٭★༺༈ད༻
دیدگاه ها (۰)

ماه_تیره🌑Part: 63_گمشو داخلبه بتی نگاه کردم از ترس خشک شده ب...

ماه_تیره🌑Part: 64#بتیچند دقیقه ای بود که هیچ خبری ازشون نبود...

ماه_تیره🌑Part: 61قبل از مرده بتی بهم رسید خیلی اذیت میشد از ...

ملودی_تلخ🍷Part: 58#تهیونگسریع گونه هاش قرمز شدو چشماشو ازم گ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط