پارت اول رمان وقتی دوست برادرته
پارت اول رمان وقتی دوست برادرته:
یه روز ات داشت با گوشی صحبت میکرد با مانا دوستش یهو جیمین میاد تو اتاقش
+: هووو حداقل در بزن بیا توو
-: هی اروم باش اومدم بگم یونگی میگه بیا برو باشگاهت دیر میشه
+: نمیشد خودش بیاد؟
-: خودش رفته حموم.
+: باشه. مانا تو باشگاه میبینمت بای
مانا: باشه خداحافظ.
گوشیو قطع میکنه.
+: میشه بری بیروننن
-: باشهه
+: پسره ی پررو برم لباسامو بپوشم.
ات میره لباساشو تن میکنه میره تو حال یونگی حوله دورش پیچیده.
+: من میرم دیگه داداش بای.
یونگ: باشه ابجی مراقب خودت باش.
ویو ات
رفتم بیرون از حیاط و راه افتادم سمت باشگاه.
باشگاه نزدیکه خونمونه خیلی خوبه، وقتی رسیدم رفتم تو با استاد سلام کردم رفتم لباس مبارزه هامو یه گوشه ای گذاشتم و رفتم پیش مانا که تازه اومده بود.
همو بغل کردیم و همزمان گفتیم: دلم برات تنگ شده بود دخترر
ادامه دارد...
ببخشید کم بود پارت بعدی و بیشتر میکنم بای بای تا شب.. 😘گفتم موقع مدرسه پارت ها رو زیاد میکنم عشقام❤️🩹♥
یه روز ات داشت با گوشی صحبت میکرد با مانا دوستش یهو جیمین میاد تو اتاقش
+: هووو حداقل در بزن بیا توو
-: هی اروم باش اومدم بگم یونگی میگه بیا برو باشگاهت دیر میشه
+: نمیشد خودش بیاد؟
-: خودش رفته حموم.
+: باشه. مانا تو باشگاه میبینمت بای
مانا: باشه خداحافظ.
گوشیو قطع میکنه.
+: میشه بری بیروننن
-: باشهه
+: پسره ی پررو برم لباسامو بپوشم.
ات میره لباساشو تن میکنه میره تو حال یونگی حوله دورش پیچیده.
+: من میرم دیگه داداش بای.
یونگ: باشه ابجی مراقب خودت باش.
ویو ات
رفتم بیرون از حیاط و راه افتادم سمت باشگاه.
باشگاه نزدیکه خونمونه خیلی خوبه، وقتی رسیدم رفتم تو با استاد سلام کردم رفتم لباس مبارزه هامو یه گوشه ای گذاشتم و رفتم پیش مانا که تازه اومده بود.
همو بغل کردیم و همزمان گفتیم: دلم برات تنگ شده بود دخترر
ادامه دارد...
ببخشید کم بود پارت بعدی و بیشتر میکنم بای بای تا شب.. 😘گفتم موقع مدرسه پارت ها رو زیاد میکنم عشقام❤️🩹♥
- ۳.۴k
- ۲۴ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط